یک ساعتی میشود که از خواب بیدار شدهام، نمازم را خواندهام، صبحانهام را خوردهام، چایی را در فلاسک دم کردهام، 20 دقیقه لوازم نویسندگی نادر ابراهیمی را خواندهام و الان نوبت آن شده که تمرین نوشتنم را اینجا انجام دهم. اگر چند روز اولی که در اینستاگرام مینوشتم را هم بخواهم حساب کنم، این هقته هفته چهارمی میشود که تمرین نوشتن روزانه را دارم. شاید در آخر همه این فایلها که به صورت هفتگی منظم کردهام را دور بریزم ولی چیزی که برای خودم مسجل است این است که روز به روز نوشتن در اینجا و عادتی که برای نوشتن به این اندازه برای خودم ایجاد میکنم، اگر دست روزگار مثل چند سال قبل مرا بیحرکت نکند، قطعا به دردم میخوردم و قطعا روزی خواهد آمد که خدا را بابت چنین موهبتی که زمانی به من ارزانی داشته و قدرت انجام آن را به من داده شکر خواهم کرد. همانطوری که خدا را بابت حدود یکسال نوشتن مداوم چهار پنج سال پیشم که از داستان و طنز گرفته تا همین نوشتههای روزانه بیهدف شامل میشد شکر میکنم و از حدود یکسال خواندن بیوقفه و مستمری که قبل از آن داشتم و فرصتش را به من داده بازهم متشکرم. واقعا زمانه عجیبی بود و واقعا خدا به من فرصت و زمان و انگیزه آن حرکات را داد و هرچه الان دارم از همان زمان دارم. الان هم باید برای آیندهام توشه بردارم و این نوشتنها توشه است برای آیندهای که میدانم روزی به آن خواهم رسید.
کار خلاصه کردن کتاب کار عمیق خوب پیش میرود. بعد از خلاصه یکبار دیگر آن را خواهم خواند و بعد از آن اینجا را به آن اختصاص میدهم مگر اینکه مشکلی پیش بیاید و مثل چند روز قبل، مجبور شوم باز نوشتن را بیهدف ادامه دهم. اوضاع مملکت هم خوب به نظر میرسد هرچند بازار چالشهای انتخاباتی کمکم در حال گرم شدن است و کم کم گزینههایی رو میآیند تا بتوانند جایگاه ریاست جمهوری را با رای مردم کسب کنند. من از این حرفهای پشت پرده که در مورد چیزی به نام «نظام» میزنند و میگویند نظام فلان برخورد را خواهد کرد یا نظام فلان قصد را دارد یا نظام فلان نیاز را دارد یا نظام فلان برنامهریزی را کرده است چیزی نمیفهمم و متوجه نیستم مگر نظام چیزی به جز همین ساختار اداری و بروکراسی و مدیریتی کشور است که در مکانی دور هم جمع شده باشد و با عنوان نظام بخواهد برای آینده خودش تصمیم بگیرد. مجموعه همه این چیزهایی که میبینیم نظام هستند، خوب یا بد، درست یا غلط، منزجر کننده یا دوستداشتنی، دارای اقبال عمومی یا بدون آن، همه و همه نظام را تشکیل میدهند و حتی کسی که با خود داناپنداری عمیقش قصد دارد مخاطبان ابله و بیمقدارش را از دستهای پشت پرده سیاست آگاه کند و حتی همان مخاطبان ابله بوکمارک کننده نظراتش هم جزئی از همین نظام هستند و گاهی همین پیشبینیهاست که باعق ایجاد انتظارات و به وقوع پیوستن اتفاقات میشود.
حالا اینکه نظام این دفعه برایمان چه میخواهد در حال مورد بحث قرار گرفتن است و خب طبیعتا باز هم ملاک و معیاری برای سجنش درستی و غلطی تحلیلها وجود ندارد و میبایست به همه تحلیلها یک «اصلا شما درست میگی» خاصی بست تا خدایی نکرده باب گفت و گو بسته نشود و خدایی نکرده نظام تحلیلگران و کنشگران سیاسیاش را از دست ندهد، هرچند مزخرف محض بگویند و فرای اینکه خیانت میکنند یا نه، نوعی بلاهت را به جامعه مخاطب و خوانندگان خود تزریق کنند و فضایی حبابی پدید آورند که همچون گذشته همچنان از نظرات مردمی عقب افتاده و قصد هم ندارد که حتی به صورت اندک، به مردمی که در موردشان صحبت میکند نگاه کند.