تهران جان
از تو سپاسگزارم بابت شب ها و روزهای زنده ات
از تو سپاسگزارم بابت حس قشنگ تماشای قدم زدن آخر شب جفتهای عاشق و شاخه گل رز شان
ای که حرف زدن با غریبه هایت حس ارزشمند بودن به من می دهد
ای که سیب زمینی سرخ کرده های خوشمزه ات در هیچ شعبه مک دونالدی در دنیا پیدا نمی شود
ای درمان و فراموشی عشق از دست رفته من
ای سرزمینی که امید میدهی که در هیاهوی این همه آدم، شاید آدمی پیدا شود...
از ته نسبت های نداشته ...
امید میدهی که شاید روزی آن آدم دور بشود همدم
بشود دوست
بشود رفیق
پ.ن:
من تهران زندگی نمی کنم اما دو روز در هفته به خاطر کار میام تهران که خیلی حس خوبیه.
درسته چشمام میسوزه و ترافیکه اما بازم حال میده.
مرسی از تهران که اینهمه فرصت شغلی فراهم کرده برای ما جوان ها.
حس خوبی که هر بار میام نمایشگاه یا هربار میام فضای کار اشتراکی، خواستم اینجا بنویسم.