Milad Abooali
Milad Abooali
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

سیاست های عجیب مالیاتی کشور ما


متاسفانه در کشور ما اکثر قوانین مالیات و بیمه و ... به شکل عجیبی به ضرر اقتصاد و جامعه است. البته به تحقیق این مسئله در مورد برخی از قوانین خاص ایران نیست و در همه جهان حالا چه از مدل کاپیتال چه سوسیال آن قابل مشاهده است.

اما برخی از موارد اختصاصی خود ایران است. برخی از اونها قوانین مشابه قوانین کشورهای دیگر است اما مسئله اینجاست که بستر اجرای این قوانین با اون کشورها یکسان نیست، در نتیجه خروجی متفاوتی را شاهد هستیم. یا اینکه قوانین مکمل متفاوتی برای آنها وجود دارد.

به طور مثال در کشورهایی که مالیات بر سود حاصل از فروش (این روزها زیاد تبلیغ میشه در تلوزیون) گرفته می شود، آیا نرخ تورم هیچ سنخیتی با نرخ تورم در کشور ما دارد. اساسا این که ما چیزی را داریم با قیمت بالاتر از خریدش می فروشیم به مفهوم سود کردن است که دولت بخواهد روی آن مالیات بگیرد؟

تقریبا در بلند مدت، هیچ چیز در کشور ما (حتی طلا) جهش قیمتی ارز را نداشته است. بنابراین اگر خرید هر کالایی مثل سهام در بورس یا خانه یا ماشین و فروش آن را به 2 برابر قیمت در بازه ای که ارز 3 برابر شده است بخواهیم سود برای فرد تلقی کنیم مشخصا بی عدالتی محض صورت گرفته و این فرد در اصل در این خرید و فروش متضرر هم شده است هر چند مبلغ دریافتی وی در زمان فروش بیش از پرداختی وی در زمان خرید بوده باشد ! حالا دولت ما در کشوری که تورم معمولا 2 رقمی و گاه 3 رقمی (بر اساس ارز نه سبد گلچین شده) است می خواهد قانونی را اجرا کند که در کشورهایی با تورم زیر 2% اجرا شده است.

عملا دولت ما داره از زیان مردم پول در میاره و این فاجعه هست.

با این فرمول عملا دولت ما از تورم نفع خواهد برد و دیگر دلیلی نداره که بخواهد جلوی گران شدن مسکن و ماشین و ... را بگیرد چون خودش سهم خوبی از این گرانی نصیبش می شود. در اصل صورت مسئله تورم به کل پاک می شود که شاید به فکر تورم زایی هم بیوفته!


کار آفرینی و قوانین

از اون فاجعه تر سیاست هایی که در حوزه کسب و کارها اتخاذ شده می باشد، تا جایی که اگر شما یک شرکت با 100 نفر پرسنل را مدیریت کنید با اخراج 2 نفر از آنها که مثلا نظافت چی شما بوده اند و در مقابل سپردن این کار به یک شرکت سوم شخص که خدمات نظافتی به شما ارائه کند منافع قابل توجهی به دست خواهید آورد.

دلیل آن هم هزینه هایی است که بابت به کار بستن اون 2 نفر نیرو متحمل خواهید شد.

برای آن که سازمان مالیات دستمزد پرداختی به پرسنل را به عنوان هزینه کسب و کار شما پذیرش کند باید به حداقل های اداره کار کشور پایبند باشید! در غیر اینصورت اون پرداخت ها معمولا مورد قبول نخواهد بود.

این در حالی است که وقتی به این حداقل برسید از سمت دیگر سازمان تامین اجتماعی وارد میدان خواهد شد. و اداره کار و سنوات و ... که هر کدام داستان های خودشان را در مورد این مسائل دارند. برخی موارد حتی شما با موانع مجوز هم روبرو خواهید شد. چون مثلا مجوز شما برای n نفر هست نه بیشتر و ...

اگر هم دستمزد پرداختی شما کمتر از قوانین اداره کار باشد، اداره مالیات زیر بار این هزینه شما نرفته و مبلغ پرداختی را در قالب سود کسب و کار شما محاسبه کرده و مالیات نهایی که باید پرداخت کنید ناعادلانه خواهد شد.

اما اگر این خدمات را به یک شرکت سوم بسپارید، به سادگی فاکتور آن را به اداره مالیات می دهید (هر مبلغی که باشد فارغ از قوانین اداره کار) و خیلی راحت به عنوان هزینه کسب و کار شما مورد پذیرش قرار خواهد گرفت که کمک به محاسبه عادلانه تر مالیات بر درآمد شما می کند. از طرفی شما مجبور نیستید کسی را این وسط بیمه هم کنید، مباحث استخدام و مدیریت هم حتی از سر شما باز می شود. چقدر منافعش زیاد است.


البته مشخصا این متد برون سپاری هم تا یک دوره ای جواب می دهد، چون به مرور شاهد جمع شدن کسب و کارها خواهیم بود و در نهایت هیچ شرکت سومی نمی ماند که شما ازش نیروی کار و خدمات قرض بگیرید و به معنای کلمه به نابودی اقتصادی می رسیم.

از طرف دیگر کارآفرینی و جایزه هایی که تعریف شده در حوزه های مختلف کسب و کارها به شکلی طراحی شده است که خود کارآفرین متحمل زیان پنهانی در کسب و کارش می شود و فقط اگر فردی بیسواد (از نظر اقتصادی) باشد ممکن است فریب این جوایز را خورده و سرمایه اولیه خود را به باد بدهد.

به زبان ساده حمایت هایی که اصلا جنبه حمایتی ندارند و بیشتر جنبه تخریبی دارند. مثلا اگر 5 شغل ایجاد کنید n % تخفیف در بیمه شما محاسبه می شود. در صورتی که شما اگر با 3 نفر کار کنید و حجم کار اون 2 نفری که قرار است بابتش جایزه ای بگیرید را برون سپاری کنید به مراتب منافع بیشتری کسب می کنید. کسی را هم سر کار نبرده اید... راحت و آسوده !


مجموعه این سیاست ها گاه از سر کم سوادی ها و تصمیمات غیر کلان (سازمانی) است. اما گاهی آدم شک می کند از این توهمات دایی جان ناپلئونی بزند بگوید اینها نمی خواهند ... اینها هدفشان این است ...

برخی موارد واقعا جاهلانه هست و اصلا سواد اقتصادی خاصی نیاز ندارد که متوجه بشویم به نفع کارآفرینان نیست قوانین و گویا اصلا در حمایت از تخریب چیان اقتصادی قانون گذاری شده است.

البته من پا در حوزه اقتصاد دانان نمی کنم، صرفا از جایگاه یک برنامه نویس با توجه به مسائلی که روبرو شدم در این 10 سالی که کارآفرینی کردم که البته کور و پشیمانم ... نقطه نظرات خودم را گفتم.

فیلسوف، عالم، دانشمند یا پدر و خدای جیزی نیستم اما فلسفه خودم را دارم، اهل علم هم هستم . تسلیم خدا و شیفته پدر نیز ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید