حدود 570 میلیون نفر از 8 میلیارد نفر جمعیت جهان کشاورز هستند؛ این یعنی 7.1% مردم دنیا غذای 92.9% مردم دنیا را تامین می کنند. با توجه به قانون عرضه و تقاضا باید کشاورزان یکی از ثروتمند ترین طبقه دنیا باشند، اما اینگونه نیست. جالب است بدانید متوسط درآمد هر خانواده کشاورز آمریکایی 62 هزار دلار است در حالی که متوسط درآمد خانواده های مشغول در بخش خدمات حدود 90 هزار است؛ و جالب تر این که آمریکا یکی از بهترین کشورها برای کشاورزان است.
این ها سوالات اساسی هستند که درصورت پیدا کردن پاسخ برای آنها احتمالا زندگی بهتری را تجربه خواهید کرد و شرکت یا کسب و کاری که شما مدیر آن هستید درک عمیق تری از جهانی که در آن تجارت میکند خواهد داشت.
تولیدگرایی: از شروع پیدایش انسان روی زمین تا قرن هجدهم، که انقلاب صنعتی به اوج خودش رسید همیشه کمبود غذا و کالا برای مردم دنیا یک چالش بوده. تولید بسیار فرآیند سختی داشت و نیازمند منابع انسانی بود.هر کالایی که تولید میشد بدون توجه به بسته بندی و مد ارزشمند و قابل فروش بود. کسانی که امکان ساخت کالایی رو داشتن برای جوامع و تمدن های انسانی اهمیت اجتماعی بیشتری برخوردار بودند. در این دوران برده داری هم مرسوم بود و هر فرد سرمایهدار یا کشاورزی با دادن غذا و جای خواب می توانست از برده های خود بیگاری بکشد.
فروش گرایی: اما بعد از انقلاب صنعتی شرایط تغییر کرد، از قرن هجدهم تا همین 60 سال پیش یک انسان به همراه تراکتورش مساوی بود با صدها مرد تنومند در قرون گذشته. پس از استفاده از ماشین ها تولید کالا و کشاورزی راحت تر شد و حالا فروشندگانی برنده بودند که افراد بیشتری رو متقاعد می کردن کالای با ارزشی دارند و کالای خود را می فروختند. کمپانی هند شرقی، آسیا را به بازار انگلستان تبدیل کرد. فرانسه سراغ آفریقا رفت و اسپانیا و پرتقال آمریکای جنوبی رو به شکل بازار می دیدند. انگلیس ها با مفهوم لیدی و جنتلمن مردم دیگر کشور ها را متقاعد می کردند که لباس های بیشتری خریداری کنند. ابر قدرت های آن زمان با ارتش هایشان از بازارهای انحصاری خود دفاع می کردند و درآمد های هنگفتی را به جیب میزدند.
اما امپراتوری فروشنده های بزرگ انقلاب صنعتی(کمپانی هند شرقی و...) با گسترش خطوط دریایی، ساخت هواپیماهای باربری و از همه مهم تر افزایش سرعت نشر اطلاعات و آگاهی مردم به پایان رسید و شرایط تغییر کرد. حالا بازاریابی اهمیت بیشتری نسبت به ساخت کالا و فروشش داشت.
بازارگرایی: در سال های اخیر قلمرو برند ها به وسعت همه مردم دنیا شده و شرکت های چندملیتی به وجود آمدن. یک انسان برای خرید نوشابه، لپ تاپ، لباس و یا هر چیز دیگری گزینه های زیادی از برند های مختلف در پیش رو دارد. حالا کسانی بیشتر درآمد دارند که بازاریابی بهتری انجام دادن و نیاز مشتری رو بهتر درک کردند.
بازاریابی: شناسایی، پیشبینی، جلب رضایت و برآورده کردن نیازهای مشتری سودآور.
حالا دیگر کشورها نمی توانستند با استفاده از قدرت ارتش هایشان از بازار خود دفاع کنند و برای جلب نظر مشتریان باید محصولات را تولید می کردند که حس بهتری را به مشتری بدهد.
در ایران هم همین روند در حال شکل گیری است؛ اما کند و عقب تر از بقیه دنیا. کارخانه تولید کبریت توکلی یک مثال برای اثبات این موضوع است. این کارخانه از سال 1297 یعنی از حدود 100 سال پیش تا به امروز در حال تولید کبریت است و هیچگونه تغییری در محصول خود نداده. مردم امروزه از فندک های گوناگون برای روشن کردن آتش استفاده می کنند؛ اما کبریت توکلی قصد رقابت و بروز رسانی محصول خود را با نیاز روز مشتریان ندارد و فقط قصد فروش کبریت تا روزی را دارد که دیگر مردم کبریت نخرند.
شرکت تولید لوازم خانگی ارج یکی از خاطره انگیزترین برند های ایرانی است که قبل از شرکت هایی مثل ال جی در آسیا کار خود را شروع کرد؛ اما با سوءمدیریت چند سال قبل به کار خود پایان داد. یکی از دلایل افول این برند اصرار مدیران برای تولید محصولات با همان تکنولوژی قدیمی و عدم توجه به نیاز بازار بود.
متاسفانه این تفکر کهنه هنوز هم در نسل جدید شرکت های ایرانی وجود دارد و اگر شرکت های مثل دیجی کالا، علی بابا، اسنپ، آپارات و... در حال فعالیت هستند به خاطر درک درست آنها از بازار نیست بلکه بخاطر انحصار در محدوده کشور و نداشتن رقیب است.
اشتباه کنید آنها از این موضوع آگاه هستند و بهترین بازاریاب های ایران در این مجموعه ها فعالیت می کند اما ایجاد انحصار راحت تر از درک نیاز مشتری است.
در حال حاظر شغل های مربوط به بازاریابی مورد توجه هستند و مبالغ بسیار بزرگی در این تجارت جا به جا میشود. به طور مثال اجاره هر بیلبورد در سطح شهر تهران بین 30 تا 300 میلیون تومان است و یک اینفلوئنسر برای هر استوری 15 ثانیه ای 25 میلیون تومان دریافت می کند. اما این به آن معنا نیست که شما برای درآمد بیشتر باید شغلتان را تغییر دهید. اگر فوتبالیست یا تولید کننده محصولات کشاورزی یا توسعه دهنده محصولات نرم افزاری هستید پس از خواندن این مقاله به کار خود ادامه بدهید؛ اما با یک تفاوت و آن دانستن اهمیت بازاریابی و نیاز مشتریانتان برای تجارت شماست.
پدر من یک کشاورز است و با احترام به همه کشاورزها باید گفت آنها اهمیتی به بازاریابی برای محصولاتشان نمیدهند پس نباید از فروش محصولاتشان به قیمت پایین و یا رها کردن محصولات خود روی زمین های کشاورزی ناراحت باشند. شرایط تغییر کرده است و کشاورزان و تعاونی هایشان باید به بازاریابی فکر کنند. فروشگاه اینترنتی کشمون می تواند مثال خوبی برای کشاورز های ایرانی باشد.