امروز ۱۶ نوامبر روز جهانی فلسفه در سال 2023 میلادی است.
World Philosophy Day, Nov 16, 2023
فلسفه عنوان مفهومی است که از 400 سال پیش از میلاد تاکنون در زبان و فرهنگ انسان جاری است. تاکنون تعاریف متعددی از فلسفه معرفی شده است، اما بحث بر سر چیستی آن همچنان محل تامل است.
اما فلسفه واقعا چیست؟
پس فلسفه چیست؟ من اکنون در تعریف فلسفه تحت تاثیر فیلسوفان پستمدرن فرانسوی هستم و از منظر آنها به این پرسش پاسخ خواهم داد.
اول به سراغ اندیشه ژیل دلوز خواهیم رفت.
دلوز فلسفه را خلق مفاهیم جدید و دگرگون کننده مفاهیم پیشین میداند. فرا رفتن از مفهومهای کهنه پیشین و ایجاد مفهومهای جدید از وظایف فلسفه است. برای همین است که دلوز در کتاب نیچه و فلسفه چنین مینویسد:
هنگامی که کسی میپرسد فلسفه به چه کار میآید، پاسخ باید ستیزهجویانه باشد، چرا که پرسش کنایهآمیز و نیشدار است. فلسفه نه به دولت خدمت میکند و نه به کلیسا، که هر دو دغدغههای دیگری دارند. فلسفه به خدمتِ هیچ قوهی مستقری در نمیآید. کار فلسفه ناراحت کردن است. فلسفهای که هیچکس را ناراحت نکند و با هیچکس ضدیت نورزد فلسفه نیست. کار فلسفه آزردنِ حماقت است. فلسفه حماقت را به چیزی شرم آور تبدیل میکند. فلسفه کاربردی ندارد جز افشا کردن پستیهای اندیشه در تمامی اَشکالش. آیا جز فلسفه رشتهای هست که به نقدِ تمامی رازآمیزگریها با هر خاستگاه و هدفی که داشته باشند، همت گمارد؟ ژیل دلوز نیچه و فلسفه. ۱۹۶۲
اما دیگر فیلسوف فرانسوی ژاک دریدا.
دریدا فلسفه را کنشی میداند که به اندیشههای دگم و بسته پیشین حمله میکند و از دل خودِ آن اندیشهها، چیزهای جدید خلق میکند. دریدا این شیوه را واسازی میداند که از یک سو آن مفهوم کهنه را ویران و در سوی دیگر مفهوم جدیدی را از دل آن به بار مینشاند.
به مفهومهایی که اکنون در اندیشه خود درباره آزادی، عدالت، شغل، زن، دین، عشق و... دارید فکر کنید؟ بر اساس این تعریف از فلسفه، باید به سراغ همه آنها رفت و جور دیگری فکر کرد. آنچه میان این دو تعریف مشترک است، ابداع و خلق است. فلسفه رو به سوی نوآوری دارد، رو به سوی ایجاد چیزهای جدید.
بنابراین به نظر من، میتوان گفت فلسفه کاوش است، کاوشی برای زندگی بر اساس گذر از کهنهها و رو به سوی ابداعهای جدید مفاهیم. فلسفه نوعی شدن است، شدنی که مدام قرار است نو و نو و نو باشد. تا کجا ؟ تا آن ناکجایی که میتوانیم.
این کار جدید، یعنی فلسفه را چه چیزی انجام میدهد؟ عقل؟ به راستی که نه! عقل خودش درگیر هزار جبر و محدودیت است. درگیر هزار تردید و دو راهی! درگیر هزار جمود و تعصب! درگیر هزار حد و محدوده. وقت آن است عقل استدلالی را از استیلای بلند خویش به زیر کشیم!
(برای مطالعه بیشتر درباره نقد عقل مدرن و کژیها و کاستیهای آن، به نقد فیلسوفان پست مدرن همچون نیچه، لویتار، دریدا، دلوز، فوکو، لویناس، بودریار و... مراجعه نمایید.)
پس چه چیزی این کار مهم را انجام میدهد؟
به گمان من تخیل.
تخیل شریفترین چیزی است که آدمی دارد.
تخیل به چارچوب هیچ ایدهای بسنده نمیکند و در اسارت هیچ چیز نمیماند. تخیل همواره میخواهد فراتر رود. فراتر از تمامی چارچوبها و بنبستها. فراتر رفتن از همه دگم اندیشیها و جزماندیشیها. فراتر رفتن از همه ممکنها، فراتر رفتن از همه مطلقها. این ویژگی مهم تخیل است که فلسفه را ممکن میکند. به واسطه تخیل است که فلسفه از بن بست مفاهیم پوسیده رهایی مییابد و مفاهیم نو را طرحریزی و ابداع میکند.
فلسفه تنها یک کار دانشگاهی نیست، فلسفه نوعی روش برای زندگی است. راهی است برای زندگی کردن. گذر کردن از کهنههای زندگی و ایجاد چیزهای جدید برای آن.
به زندگی خود فکر کنید. همه ما درگیر هزار مفهوم کهنه هستیم. وقت آن است که به کمک تخیل، طرحی نو برای زندگی در اندازیم.
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
حافظ
به همه امکانهایی فکر کنید که پسِ مفهومهای کهنه اطرافمان در جریان است. آیا باید به مفاهیمی همچون آزادی، اختیار، درد، رنج، زن، مرد، دین، علم، خدا، سیاست، جنگ، دموکراسی، اقتصاد و... مانند آنچه تاکنون بوده بیاندیشیم؟ آیا زمان تجدید نظر نیست؟
اگر هست، شما هم فیلسوف هستید و روز فلسفه بر شما هم مبارک.
میلاد جمیلی
۲۵ آبان ماه سال ۱۴۰۲