Milad Jamili - میلاد جمیلی
Milad Jamili - میلاد جمیلی
خواندن ۸ دقیقه·۲ سال پیش

نو روز خویشتن

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
حافظ

خلاصه: این نوشتار حاوی پیشنهادی درباره فکر کردن به خود در آیین باستانی نوروز است. نگارنده سنتی را از قیصر‌امین‌پور به یادگار می‌گیرد و با پرداختن به فلسفه، سعی در راهنمایی به شیوه درون‌نگری به جهت ژرف‌اندیشی نسبت به خود دارد.


وقتی به چرخش روزگار و آمد و شد ایام می‌نگریم، از میان همه اتفاقاتی که ما می‌شناسیم و در تقویم از آن استفاده می‌کنیم، تنها سه رخداد در زمان است که حقیقتی عینی دارد و مابقی همگی اعتباری است. به تعبیر دیگر سایر تقسیمات، از ماه شمسی، سال قمری، سال و ماه میلادی، فصل‌ها و هفته‌ها همگی اعتباری هستند. بنابراین هیچ یک در واقعیت وجود ندارند و همگی بنابر توافق انسان‌ها ساخته شده‌اند. آن سه رخداد حقیقی چنین است:

  • یکی گردش زمین به دور خورشید = سال شمسی
  • گردش زمین به دور خودش = روز
  • گردش ماه به دور زمین = ماه قمری

اما آیا این اتفاقات که حقیقتی در فیزیک دارند، حقیقتی در علوم انسانی نیز دارند؟ باید پاسخ داد که خیر چنین نیست، یعنی اگرچه سال شمسی در فیزیک حقیقت دارد اما در علوم انسانی خالی از وجه ارزش‌شناختی هستند و به خودی خود دارای هیچ ارزشی (Axiom) نیست.

پس چه می‌شود که ما آن‌ها را دارای ارزش می‌دانیم (که باید بدانیم)؟ یعنی چه می‌شود که بهار ارزشمند است، نوروز را جشن می‌گیریم و برای یلدا تا پاسی از شب بیدار می‌مانیم؟ پاسخی ساده وجود دارد، فرهنگ‌ و سنت.

اما سنت چیست؟ سنت باور، اصل و یا روش عملی فرد یا گروهی است که به مدت طولانی توسط افرادی دیگر تکرار شده است. به تعبیر ساده تر تصور کنید که فرد و یا گروهی روزی از کوهی بالا رفته‌اند و حالا افرادی به وسیله فرهنگ، تربیت و... همان مسیر را برای رسیدن به قله می‌پیمایند. این را سنت می‌گوییم، یعنی سنت رد پای حرکت جامعه است.

گادامر فیلسوف آلمانی قرن بیست معتقد بود، که ما چه بدانیم و چه ندانیم همگی در حال فعالیت در سنت‌های مختلف هستیم و گریزی از آن نداریم. اما آیا باید به همه سنت‌ها پایبند باشیم؟ آیا سنت‌ها را نمی‌توان تغییر داد؟ آیا سنت‌ها را نمی‌توان بهبود داد؟ آیا در دل و بستر یک سنت‌ نمی‌توان توافقی جدید کرد؟

ساختار سنت‌ها چنین است که بر اساس نیاز‌های مردمان و شرایط روزگاران هسته اصلی آنان باقی می‌ماند، اما ممکن است بخشی از آن تغییر کند. این تغییر می‌تواند فردی، خانوادگی، شهری و کشوری باشد. به عنوان نمونه همه ما سالانه در ایام تعطیلات نوروز در سطح فردی کارهایی انجام می‌دهیم. خانواده‌ای ممکن است هر سال به سفر برود و خانواده دیگر عملی دیگر را انجام دهد. نوروز در کشور ایران ممکن است با تاجیکستان متفاوت باشد. اما همگی به چیزی به نام سنت باستانی نوروز باور داریم و به آن پای‌بند هستیم.

اما پیشنهاد من چیست؟ قیصر امین پور شاعر متفکر و برجسته ایرانی در یکی از شعر‌های بی نظیر خویش بیتی دارد دقیق و سنت‌ساز.

گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم
دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟
قیصر امین پور

اما این سخن سهل و ممتنع چگونه است؟

به چرخش ایام برگردیم. گفتیم که سه گردش در حقیقت وجود دارد، گردش زمین به دور خودش، به دور خورشید و گردش ماه به دور زمین. دانستیم که این گردش‌ها خودشان فی نفسه ارزشی ندارند مگر آنکه ما به وسیله سنت‌ها به آن ارزش دهیم. بنابراین خوب است که از این گردش‌ حقیقی سال جدید شمسی، گردشی اعتباری را برای خویش قرار‌داد کنیم.

یوهانس نیکولاس تتنس فیلسوف آلمانی قرن ۱۸ میلادی درباره درون انسان قائل به تقسیم بندی جالبی بود، او معتقد بود انسان دارای سه لایه درونی است:

  • لایه باور ها و عقاید (افکار، اندیشه‌ها و...)
  • لایه احساسات (عواطف، هیجانات، غم‌ها، شادی‌ها، خوشایند‌ها، بدآیند‌ها و...)
  • لایه ارده‌ و خواسته‌ها (آرزو‌ها، نیازها و....)

بنابر تقسیم‌بندی تتنس و با اعتقاد به ایجاد بهبود خویش در آیین باستانی نوروز، می‌توانیم سالانه یک بار به گردش در باور‌ها و عقاید، گردش در احساسات و عواطف و گردش در خواسته‌های خویش مشغول باشیم و به درون خویشتن بیشتر بپردازیم. یعنی بیایم و سالانه خود را ارزیابی کنیم که چه بوده‌ایم و چه نبوده‌ایم و این بررسی را همچون سنتی مقارن با ایام سال نو قرار دهیم. لازم به توجه است که این پیشنهاد می‌تواند به اقتضای هر فرد به تقسیم‌بندی‌های فصلی و ماهانه نیز بدل شود، چنانکه در اندیشه عرفای قدیم نیز شاهد آن هستیم.

پرداختن به این امر تا حد بسیار زیادی به ما در سامان‌دهی زندگی کمک خواهد کرد و سالی نکو را پیش‌روی ما قرار خواهد داد. اما ممکن است در این باره خطای ناخواسته از ما نیز سر بزند و ما خود را با دیگری مقایسه کنیم و بد به حال آنکه به جای گردش در خویش به مقایسه خویش با دیگری می‌پردازد.

حال که به اهمیت این سنت پرداختیم، خوب است که به چگونگی آن نیز بپردازیم. به عبارت دیگر، چگونه باید به دیدار خودم هم بروم؟

باز به فلسفه بر می‌گردیم. فیلسوفان برای این گشت و گذار درونی روشی را به نام درون‌نگری (introspection) پیشنهاد می‌کنند. درون‌نگری وسیله‌ای است برای اطلاع یافتن درباره درونیات خویش که یا در گذشته رخ داده و یا اکنون در حال رخ دادن است و یا مقدمه‌ای است برای آینده. درون‌نگری تمرکزش را از حس و تجربه بیرونی بر می‌دارد و توجه‌اش را به درون می‌دهد.

ما همگی سطح ابتدایی درونگری را انجام می‌دهیم. بگذارید مثالی بزنم؛ ما وقتی عصبانی هستیم، خودمان نسبت به عصبانیتمان آگاه هستیم و نیاز نیست جلوی آینه برویم تا بفهمیم که عصبانی هستیم! (خنده‌دار به نظر می‌رسد). ما آدمیان اگرچه در بسیاری از امور مربوط به خویش آگاهی داریم، اما درباره همه لایه‌های درونی چنین آگاهی بلادرنگی نداریم. بنابراین نیاز است تا با روشی به نام درون‌نگری بیشتر به درون خویش سرک بکشیم، خودمان را بشناسیم و از ورای آن و به مدد آن، خویش را برای آینده آماده کنیم.

اما درون‌نگری چه شرایطی دارد؟ در واقع این تامل درباره خویش باید چگونه باشد که به آن درون‌نگری گوییم؟ یا به پرسش دقیق‌تر، چه کاری را درون‌نگرانه می‌گویند؟ اریک شوئیتسگبل استاد فلسفه دانشگاه کالیفرنیا و علاقه‌مند به موضوعات ذهن و روانشناسی شش شرط را درباره درون‌نگری به عنوان شروط اساسی به ما نشان می‌دهد.

  • شرط اول: ذهنی بودن

امر درون‌نگری یک فعالیت ذهنی است و نیاز‌ نیست برای آن عملی در بیرون از ذهن رخ دهد.

  • شرط دوم: اول شخص

درون‌نگری تلاشی است که باید توسط خود شخص انجام شود، یعنی هرکس تنها می‌تواند برای خودش درونگری کند، هیچ فرد دیگری نمی‌تواند دیگری را به درون‌نگری برساند.

  • شرط سوم: نزدیکی زمان

درون‌نگری فعالیتی است مربوط به قضاوت‌های ما درباره خودمان در زمان نزدیک. یعنی مربوط به حال اکنون شما، گذشته نزدیک و یا آینده نزدیکتان است.

  • شرط چهارم: مستقیم بودن

یعنی شما باید فقط خودتان و خودتان باشید و به صورت مستقیم با درونتان ارتباط بر قرار کنید و نتیجه‌ای بلادرنگ را که به دست می‌آید درون‌نگرانه بدانید. به عبارت دیگر باید مراقب باشید داده‌ای از بیرون وارد نشود و شما را از دیدار با خودتان دور کند و واسطه ای میان شما و لایه‌های درونی شما باشد.

  • شرط پنجم: تشخیص

باید تشخیص دهم که موضوعی را که دارم درونگری می‌کنم چیست و چگونه باید باشد. به عبارت دیگر به صورت پراکنده نمی‌توان درون‌نگری کرد. ذهن باید متمرکز و دقیق باشد و نوعی هماهنگی درونی ایجاد کند. مثلا وقتی درباره آینده خویش فکر می‌کنم، نباید اینقدر دنبال مجهولاتی باشم که جوابش را ندارم.

  • شرط ششم: تلاش

درونگری نیازمند تلاش است تا رخ دهد. ما هر روز مشغول درون‌نگری نیستیم، بنابراین باید قصد و اراده کنیم تا در زمانی خاص تلاش خود را مصروف درون‌نگری کنیم.


نتیجه:

اگر برای درون‌نگری شروط ذکر شده را رعایت کنیم، یک نتیجه حاصل می‌شود و آن خود‌شکل دهی جدید است. بنابراین پیشنهاد می‌کنم از میان ایام تعطیلات یک روز را به خودتان و درونگری خویش اختصاص دهید. اگر نشد یک نیم روز و اگر نشد حداقل چند ساعت را به محل خلوتی بروید و درونگری کنید، عمیقا به درون خویش بیاندیشید و متناسب با حاصل آن درون‌نگری (شناخت بهتر خویش) برای آینده یعنی سال پیش رو برنامه‌ای داشته باشید.


اما ذکر نکته‌ای برای آنان که عمیقا به فلسفه می‌اندیشند ضروری است. نوشتار حاضر اصلا سعی در پرداختن به خودبودگی ندارد، که اگر چنین بود باید آن را به دالان پر زرق و برق تاریخ فلسفه انداخت. همچنین تضادی با دیگر‌بودگی و دیگر‌اندیشی ندارد، اگرچه مجال پرداختن به این موضوع نیست اما ذکر همین نکته در اینجا ضروری است. شاید زمانی دیگر باید درباره آن نوشت.

آن کَس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست؟
حافظ

در پایان، آغاز سال نو را تبریک عرض کرده و برایتان عاقبتی نیک، اخلاقی نکو و وضع الحالی خوش آرزومندم. باشد که بتوانیم اراده خویش را معطوف درون‌نگری کرده و نو روزی برای خویشتن بسازیم.



منابع الهام بخش این جستار جهت تحقیقات آکادمیک:

  • Britannica, T. Editors of Encyclopaedia (2022, September 12). Johannes Nikolaus Tetens. Encyclopedia Britannica. https://www.britannica.com/biography/Johannes-Nikolaus-Tetens.
  • Gadamer, H. (1975). Truth and method. New York: Seabury Press.
  • Schwitzgebel, Eric, "Introspection", The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Winter 2019 Edition), Edward N. Zalta (ed.).
  • Shils, E. (1971). Tradition. Comparative Studies in Society and History, 13(2), 122-159.
فلسفهنوروزخودآگاهیتفکر
من میلاد جمیلی هستم، ارشد فلسفه تعلیم و تربیت از دانشگاه تهران دارم و الان هم کاندیدای دکتری فلسفه تربیت دانشگاه تربیت مدرسم. اما خلاصه اش اینه که؛ من دل در گرو شعر و فلسفه، اخلاق و تربیت دارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید