حتما خیلی شنیدین که بعضی از رابطه ها سمی هستن یا "از رابطه ی سمی خارج شو!"، "وارد یه رابطه سمی نشو!" و ... وقتی خواستم این متن رو بنویسم، یاد "جام شوکران" افتادم. تو ویکیپدیا درموردش اینجوری نوشته:
«شوکران گیاهی علفی با گلهای سفیدرنگ که تمامی اجزاء این گیاه سمی هست. حتی کمتر از ۱۰۰ میلیگرم از این سم نیز برای یک انسان بالغ کشنده است. تأثیر سم، مستقیماً بروی سیستم اعصاب است و پس از حالت تهوع و لکنت زبان از طریق از کار افتادن سیستم تنفس باعث مرگ میشود. نوشیدن جام شوکران توسط سقراط قدیمیترین مورد ثبت شده است. در یونان باستان، وقتی شوکران به فرد محکوم به مرگ خورانده میشد، بدنش به تدریج کرخت و از پا بیحس میگردید و چون به قلب میرسید فرد می مرد.» [ویکیپدیا]
میبینی، چقدر گیاه عجیبیه! در ظاهر یک گیاه معمولی با گلهای سفیده ولی اگه حواست نباشه و بری سمتش با کمترین درد و رنج و با کمترین میزان از سم، اول تو روحسابی کرخت میکنه، بعد به لکنت میندازه و فلجت میکنه، بعد نفستو میگیره و آخرش هم از پا درمیاره.
میگن شوکران رو در جام شراب میریختن و به فردی که قصد کشتنش رو داشتن میدادن. چه مرگ عجیبی. وقتی احتمالا مست شدی و حال خودتو نمیدونی، داری میمیری ولی تو حال خودت نیستی!
باور کن بعضی از روابط ما هم میتونن مثل همین جام شوکران باشن. حتی میتونن ما رو تا مدتی خوشحال و سرمست کنن یا حتی حس خوبی داشته باشن اما میرسه یه روزی که واقعیت ها از پشت ابر میان بیرون و زندگی ما رو نابود میکنند. از پشت کدوم ابر؟ ابری که ابتدای اغلب آشنا شدن هاست! اینکه تا مدتی آدما خود واقعیشون رو نشون نمیدن یجورایی معمولیه. آدمها ناخودآگاه تمایل دارن مهربون، خوش برخورد، صبور، دلنشین، خوش صحبت و خلاصه خوب به نظر بیان تا طرف مقابل رو جذب کنند. یا حداقل تصویر بدی از خودشون تو ذهن طرف مقابل نسازن. اما بالاخره یه جا این رفتارها تموم میشه و شما واقعیت ها رو میبینین. فقط قبلش نباید خیلی مست شده باشین چون اینجا ما به هوشیاری شما نیاز داریم!
وقتی واقعیته طرف مقابلتون رو دیدین، اگه هنوز باهاش حس خوب داشتین که ادامه میدین ولی اگه با دیدنش یا فکر کردن بهش دیگه حالتون خوب نشد یا حس خوشایند اولیه بهتون دست نداد، احتمالا شما درگیر یه رابطه ی سمی شدین!
چیزی که مهمه اینه که وقتی از رابطه ی سمی حرف میزنیم، هر رابطه ای منظورمونه. یه ارتباط عاطفی، کاری، دوستانه یا حتی فامیلی. اگه رابطه یا معاشرت با کسی دیگه تو رو مثل قبل سرخوش نمیکنه، یا فکر کردن بهش حالتو کمی خراب میکنه، دلیلی نداره اونو ادامه بدی. به نظرم باید یه فاصله ای بندازی تا راجع بهش خوب فکر کنی. شاید تو وارد یه رابطه ی سمی شدی!
رابطه ی سمی، دقیقا مثل شوکران عمل میکنه،اول تو رو کرخت میکنه، اروم اروم تو رو فلج میکنه و بعد از پا درمیاره. اگه حتی مصلحت اینه که قطعش نکنی حداقل کاری که میتونی بکنی اینه که رو حالت استند بای بزاریش.
به نظر من توی تشخیص اینکه یه رابطه سمی هست یا نه، احساس شما مولفه اصلیه، اما اگه بخوایم چنتا فاکتور بگیم، این آدما یه جورایی مسموم هستند. پس مراقب اینها باشید:
کسانی که
۱. اهل مقایسه بی ربط هستند.
۲. از هر نوع موفقیت یا رشد یا بزرگی در دیگران احساس بد پیدا میکنند.
۳. همیشه قربانی هستند. حقشان همیشه خورده شده.
۴. به بیماری دروغگویی مزمن گرفتار هستند.
۵. از کنترل کردن دیگران لذت میبرند.
۶. آنها که هرگز نمیتونی هیجان آنها را ببینی. کافیه برای آنها از زیبایی کتابی که خواندهای بگویی. نگاه میکنند و با بیتفاوتی میگویند: بله. یک کتاب کلاسیک است. تازه با آن آشنا شدی؟! [motamem.org]
اینجا چنتا راهکار ساده میارم.یادتون باشه قطعا هرکسی باید رفتار خاص خودش رو متناسب با شرایطش در پیش بگیره ولی این راهکارها هم میتونن کمک کننده باشن:
۱. آدمای سمی ذهن و روح شما رو مسموم میکنند. برای آنها تا حد امکان حد و مرز و حدود تعریف کنید!
۲. رفتار آدمها تا حد زیادی خارج از کنترل ماست، از آنها نخواهید که تغییر کنند. حتی در دل خود هم چنین انتظاری نداشته باشید. این شما هستید که باید تصمیمی در قبال آنها بگیرید.
۳. خودتان در اولویت هستید. اینکه ما وظیفه داریم به حال خوب انسانهای دیگر فکر کنیم، بدیهی و غیر قابل انکار است اما خودتان در اولویت تان باشید.
۴. حفظ هر رابطهای به هر قیمت، کاری منطقی نیست.
۵. اینکه دیگران چرا به انسانهای سمی تبدیل شدهاند، به شما ربطی ندارد!
۶. نقاط حساس خود را بشناسید. شناختن آنها و ریشه یابی آنها و تلاش برای مدیریت آنها، میتواند کیفیت زندگی ما را بهتر کرده و ریسمان کنترل زندگی ما را از دستان دیگران خارج کند. [motamem.org]
اگه يه سنگ ريزه تو كفشت باشه چيكار ميكني؟ بهش فحش ميدي؟ با عصبانيت لهش ميكني؟ با هيجان پرتابش مي كني؟ سعي ميكني اذيتت نكنه؟
خیلی واضحه که درش میاری و میزاریش کنار!
البته در خصوص مسايل ارتباطات انساني به اين سادگي نيست. ولي لااقل ميشه گفت به خاطر آسايش رواني اون نبايد آرامش خودمون رو از دست بديم بلکه خیلی نرم باید بزاریمش کنار!
شما هم از تجربه هاتون تو قسمت نظرات بنویسین، بالاخره چجوری آدمهای سمی اطرافتون رو شناختین؟ باهاشون مدارا میکنین و مثل سنگریزه تو کفشتون شدند؟ یا اونا رو قبل ازین که راه نفستون رو ببندند کنار گذاشتین؟
"من یاد گرفتم که از تجربه کردن نترسم، بلکه باید راه صحیح برخورد با تجربه های بد رو یاد بگیرم."
24 آبان 1400 - مهدی ارسطو