ویرگول
ورودثبت نام
میم مهاجر
میم مهاجر
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

کم عمق‌ها

کتاب کم‌عمق‌ها، نوشته‌ی نیکلاس کار، ترجمه‌ی امیر سپهرام و منتشر شده توسط نشر مازیار در 248 صفحه است.

کتابی که به مناسبت چالش کتابخوانی طاقچه در تیر ماه از فهرست انتظار به سبد در حال مطالعه اضافه شد و مدت‌ها مسئله‌ی من بود.

نویسنده از دریچه بررسی اثرات فیزیولوژیک اینترنت بر مغز ورود می‌کند و توضیح می‌دهد در شکل‌گیری اعتیادها چه اتفاقی در مغز رخ می‌دهد و مکانسیم آن چگونه است؛ بعد همین مسئله را به منزله‌ی شمشیری دو لبه معرفی می‌کند و بیان می‌کند که از همین مکانسیم در شکل‌ دادن عادت‌های مثبت می‌توان بهره برد. توضیح و تشریح دقیقی است از اینکه اینترنت با چه ترفندی ذهن و تمرکز شما را تسخیر می‌کند و به استفاده‌ی مداوم عادت می‌دهد.

مسئله کتاب تاثیرات تدریجی استفاده مداوم از اینترنت و شگردهای رفتاری‌ای است که تولیدکنندگان محتوا و اصحاب رسانه از آن‌ها استفاده می‌کنند تا توجه مخاطب را جلب و گاها تسخیر کنند. چالش پیش رو کم شدن توجه و تمرکز آدم‌های عصر اینترنت است. اینکه به عنوان مثالی از اثرات اینترنت، چرا آدم‌ها دیگر حوصله خواندن متن‌های بلند را ندارند؟ چرا متن‌های کوتاه پرطرفدارتر شده‌اند و دیگر جایی برای توضیح و تفصیل‌های مفصل نمانده و مخاطبین تمایل دارند همه چیز را کوتاه، فشرده و ساندویچی تحویل بگیرند و از متن‌های بلند بگذرند؟

این تغییرات مجموعا از آدمی، موجودی کم‌عمق و متمایل به دریافت اطلاعات انبوه اما سطحی می‌سازد.

امروزه تاثیرات رسانه، تغییراتی که در آدم‌ها به وجود می‌آورد یا به عبارتی خروجی رفتاری آن در انسان از خود رسانه هم مهم‌تر است، نکته‌ای که شاید در تحلیل‌ها و نقدهای رسانه گاها نادیده گرفته می‌شود.

برش هایی از متن کتاب:

برای بسیاری کتاب‌خوانی یک کار از مد افتاده به نظر می‌رسد، شاید حتی کمی احمقانه؛ مثل این که کسی خودش پیراهنش را بدوزد یا خودش قصابی کند.

زمانی من قواص دریای کلمات بودم. اما اکنون مثل یک جت اسکی سوار، تنها سطح آب را می‌شکافم.

قدرت اتصال سیناپس‌ها می‌تواند تنها با آموز ش به نسبت اندکی، دست‌خوش تغییرات بزرگ و پایداری شود.

انعطاف سیستم عصبی یکی از مهم‌ترین محصولات تکامل است؛ خصیصه‌ای که سیستم عصبی را قادر می‌سازد که «از محدودیت‌های ژنوم خودش خارج شود و در نتیجه، با فشارهای محیطی، تغییرات فیزیولوژیک و تجارب کسب شده سازگاری پیدا کند.»

نبوغ ساختری مغز ما در این نیست که انبوهی مداربندی دارد، بلکه دقیقا برعکس! دیوید بولر در ذهن‌های تطبیق‌پذیر می‌نویسد که انتخاب طبیعی «مغز را با تعداد بی‌شماری تطبیق‌پذیری از پیش ساخته طراحی نکرده است.» بلکه در عوض مغزی ساخته است که «سراسر زندگی یک فرد و حتی طی چند روز، با تقاضاهای محیطی خود سازگار شود. مغز این کار را با ایجاد ساختارهای تخصصی مربوط به همان تقاضاها انجام می‌دهد.» تکامل به ما مغزی داده است که می‌تواند نظرش را بارها و بارها عوض کند.

مطالب بیان شده در کتاب از پشتوانه تحقیقاتی و علمی برخوردارند و صرفا تحلیل‌های شخصی و سلیقه‌ای نویسنده نیستند.

در کل صرف مطالعه کتاب‌های اینچنینی موجب ترک عادت‌های نادرست در مواجهه با تکنولوژی نمی‌شود بلکه به منزله تذکر و هشدار خطرها کارکرد دارد. اگر با عینک مطالعه یک منبع داده سراغ کتاب برویم‌، بعید است تاثیر چشم‌گیری در رفتار و عادتمان را شاهد باشیم اما اگر با دید آگاهی از یک آسیب برای کمک به برطرف کردن آثار و درمان آن بخواهیم کسب شناخت کنیم، این کتاب می‌تواند موثر باشد.

من ترجیح می‌دهم این دست کتاب‌ها را ذره ذره بخوانم تا اثر بازدارنده‌شان بهتر بروز پیدا کند و از خطر انباشت داده و بعد هم فراموشی زودهنگام خودم را در امان نگه دارم.



عادت‌های مثبتچالش کتابخوانی طاقچهسیستم عصبی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید