میم. ز
میم. ز
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

افروختن نوری در تاریکی مطلق

امروز بعد از فرو رفتن تا فرق سر در آب‌های ناامیدی، با روان جزغاله، سعی کردم خیلی‌هارو دلداری بدم که شاید از من جزغاله‌تر بودن، سعی کردم دوستام رو نزدیک و گرم نگه‌دارم، چون تا جایی که چشم کار می‌کنه سیاهی و درد و کینه و طمع و نفرت دیده میشه.

و در همین دست دراز‌کردن‌ها به سوی دیگران بود، همین دست دراز کردن‌ها برای کمک کردن، کمک گرفتن، برای «بودن» در کنار هم که دیدم واقعا مهم نیست چقدر جهان سیاهه، مهم تلاش ما برای ایجاد سپیدی‌هاست، معنا در همین تولید جرقه‌های کوچکه. زندگی تلاش برای افروختن نوره و غلظت تاریکی مهم نیست، به این دلیله که ادامه می‌دیم، به خاطر روشنایی‌های کوچک در تاریکی مطلق.

امید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید