این ویدئو رو همین الان تو گروه ویدئوهای گری وی آپ کردم... یه نکتهای راجع بهش به ذهنم رسید که اگه ننویسم یادم میره.
گری وی میگه من فحش میدم چون همینم.
چون بچه نیوجرسی هستم. اینجوری بزرگ شدم.
فحش دادن تو جایی که من بزرگ شدم یه چیز عادیه. مثل خیلی از محلههای همین تهرانِ خودمون.
حالا میام خودمو بروز میدم، نه کس دیگه؛
نمیتونم نقش بازی کنم. من اینم.
پس اینی که داری میبینی فحش میده منم. واقعا خودَمَم!
ایده، ایده جالبیه.
مخصوصا تو بحث پرسونال برندینگ. اینکه من خودم باشم و خودمو نشون بدم. شخصیت دیگهای رو با حرف زدنم، لباس پوشیدنم، رفتارم شو نکنم.
اما یِ سوال پیش میاد، آیا من مشکلات و نواقصی دارم یا ندارم؟
اگر دارم باید مدام خودمو با نواقصم بروز بدم، یا باید اصلاحشون کنم؟
مسلما هیچ آدم عاقلی نمیگه ناقص بمون.
پس باید اصلاحشون کنم.
حالا بیایم ماجرا رو اینجوری جمع کنیم...
من تو دروازهغار بزرگ شدم، تو خاکسفید بودم، فحش دادن برام قبح نداره؛ اما حالا که میخوام پرسونال برندینگ کنم فهمیدم که اگه فحش ندم بهتره و کلا فحش دادن تو جامعه من مقبولیت نداره.
دو تا کار میتونم بکنم:
1. موقع حرف زدن با دیگران سعی کنم فحش ندم. نقش بازی کنم.
2. واقعا این مسئله رو درونی حل کنم. بهقول گریوی که میگه من با فحش فکر میکنم، حتی دیگه بهش فکر هم نکنم. خودمو تغییر بدم.
تو روش اول بعد از مدتی برای آدم یک شخصیت جدید شکل میگیره که خودِ آدم نیست.
اما تو روش دوم آدم خودش عوض میشه.
انگار همراه با پرسونال برندینگ شخصیت هم تغییر میکنه(یا خوب یا بد).
گریوی راجع به تغییر، حداقل تو این سری ویدئوها حرفی نمیزنه و روی یکرویی تاکید داره.
اما بهنظر میرسه اگه تغییر هم چاشنی کار بشه وضعیت پویاتری شکل میگیره.
البته ناگفته نمونه تو حالت دوم هم یجاهایی آدم فکر میکنه که خودشه، اما در حقیقت خودش نیست.
هر جا که سعی میکنی خودت باشی، خودت نیستی!