مهدی بیگدلی |  mimbigdeli
مهدی بیگدلی | mimbigdeli
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

دنبال علاقت نباش! شاید فریب خورده باشیم

بیا به تمام چیزایی که برامون صددرصده دوباره فکر کنیم.

بیا یکم به چیزایی که دربارۀ کارِ فراوانِ همراه با علاقه تو مخمون نشسته فکر کنیم. به زندگی در حال و هَپینس. به شادی دائمی که تو سایۀ کار مورد علاقه به دست میاد.



سه چهار ماه گذشته چه خبر بود

مطمئناً متوجه کم کاریم تو این فضای سرد مجازی اما کاملاً واقعی بودی. بعضی وقتا یکم فاصله نیازه تا از دورِ تندِ کار کار کار بیای بیرون و مسیری که اومدی و راهی که جلو روته رو بررسی کنی.

این بررسی وقتی سخت می‌شه که می‌فهمی شاید اشتباه اومده باشی یا اشتباه داری ادامه می‌دی. اشتباه از اون جهت که "انسان" هستی. از اون جهت که هویتت با هیچ صفت دیگه‌ای که مربوط به شغل یا مهارتت هست تعریف نمی‌شه. اونجایی که نه طراحی، نه بازاریاب، نه مدیر، نه متخصصِ فلان رشته.

تو این چند وقتی که متوجه تاثیر شبکه‌های اجتماعی رو روند فکر کردن آدما شدم، سعی کردم کمش کنم. خیلی کم. اونقدر کم که تقریباً به تمام کسب‌وکاری که دورِ این فضا درست شده بود آسیب برسه. نتیجه خوب بود. شکر.

به قول اون آقا خارجیه که اسمش یادم رفته: شما با از دست دادن چیزی، چیزی به دست می‌آورید و با به دست آوردن چیزی، چیزی از دست می‌دهید.


علاقه هک و مهندسی می‌شه

خب بعد از این گزارشِ کوتاهِ آبکی بذار بریم سراغ اصل ماجرا. آیا اینکه من برم دنبال علاقم خوبه و باعث شادی من می‌شه.

بیا مثل دکارت شک کنیم. به همه چی. ایراد داره؟ ایراد داره شک کنیم تا به یقین برسیم؟ اشکال داره به چیزایی که فکر می‌کنیم صددرصد درسته شک کنیم؟

من به تولید محتوا علاقه دارم. آیا این از کودکی با من بوده؟ یا کلی چیز عجیب و غریب تو مسیرم باعث شده به اینجا برسم. آیا من تا ابد به این موضوع علاقه‌مند می‌مونم؟ آیا اگه نمونم آدم بیخودیم؟

دیدی بعضیا از این کار به اون کار می‌پرن؟ اینا آدمای چرتین؟ مگه نمی‌گی دنبال علاقت برو، پس چرا می‌گی نباید از این شاخه به اون شاخه بپری؟

نکنه علاقه به چیزای مختلف اشتباهه؟ اگه من امسال به تولید محتوا علاقه داشته باشم و سال بعد به فوتبال و سال بعد به کشاورزی داستانم چیه؟ چرا می‌گی برو دنبال علاقت؟

این همه کارتونی که از بچگی کردی تو مخم علاقۀ منو دستکاری نکرده؟ شرایط بازار و اینکه کجا پول بیشتری درمیاد رو علاقم تاثیر نداره؟ برم دنبال علاقم ولی پول درنیاد کرایه خونمو تو می‌دی؟

داستان چیه؟ چرا تاکید داریم باید بریم دنبال علاقمون؟ اینو تو مخمون فرو کردن یا خودمون بهش رسیدیم؟ آیا علاقۀ ما از بچگی دستکاری نشده؟


بازار منصف نیست

علی به جامعه‌شناسی تاریخی علاقه داره و کریم به بیت‌کوین. کدومشون وضعیت مالی بهتری خواهند داشت؟

من به کار دست علاقه دارم و اون به تولید صنعتی. کی بازارو صاحب می‌شه؟

کبری دوست داره تو شبکه‌های اجتماعی فعایت هنری کنه ولی از شهرت خوشش نمیاد. صغری عاشق اینه صبح تا شب خودشو آرایش کنه و دابسمش بده بیرون. کدومشون رو بازار بیشتر دوست داره؟

واقعاً ما داریم می‌ریم دنبال علاقمون یا داریم از بین گزینه‌هایی که بازار جلومون گذاشته سعی می‌کنیم اونی که بهش می‌تونیم علاقه‌مند باشیم رو انتخاب می‌کنیم؟


کارمند خوب کارمندیه که به کارش علاقه داره

واقعیت رو ببینیم. چند درصد از جامعه امکان این رو دارن کارآفرین بشن؟ چند نفر می‌تونن استرس و فشار راه‌اندازی یه کسب‌وکار رو تحمل کنن؟ کیا می‌تونن تو بالا پایین شُدَنایِ بیزنسی که راه انداختن دووم بیارن؟

مطمئناً اکثریت مردم باید برای کس دیگه‌ای کار کنن. طبق گفته‌های بازار، اونی که ذهن ثروتمندی داره و تواناییش بیشتره و بیشتر کار می‌کنه لیاقت این رو داره که بقیه براش کار کنن و چون از صفر شروع کرده و زحمت کشیده هر کاری کنه توجیح داره. چرا؟ چون پایینیا هم می‌تونن از صفر شروع کنن و راهشون برای بالا رفتن بازه. یعنی یا باید بالا بری یا اگه نمی‌تونی، باید شرایط پایین بودن رو قبول کنی.

حالا که تو این ماجرای تنازع بقا که قوی‌تر صاحب چیزای بیشتری می‌شه توانش رو نداری بری بالا، بهتره به کاری که داری می‌کنی علاقه‌مند بشی تا شاد باشی!

البته یه وقت خدایی نکرده نکنه به بالایی بگی یکم بیشتر هوای پایینیارو داشته باشه. زشته. آخه اونم از صفر شروع کرده! اینام اگه می‌تونن برن بالا.


خب که چی؟

به نظرم باید به این توجه داشته باشیم که «کارِ مورد علاقه» با «فعالیت مورد علاقه» تفاوت داره.

کار (Job) یه جاهایی اصلاً مورد علاقه نیست. اصلاً جذاب و جدید نیست.

کار در اصل برای تامین نیازهای اولیه مثل غذا، پوشاک و مسکن انجام می‌شه. آیا واقعاً شدنیه به کسی که نیاز به تامین غذای زن و بچه‌ش رو داره بگیم اوه چه کار بیخودی داری، واقعاً خسته نمی‌شی صبح تا شب تو این کارگاه کوچیک یه کار تکراری انجام می‌دی؟

به نظرم جا داره بیشتر به «علاقه» و «کارِ مورد علاقه» فکر کنیم. نکنه سالها جلو بریم و بفهمیم که این همه راهی که اومدیم تلقین علاقه‌مندی و توهمِ دوست داشتنی بوده که بازار با اهرم‌های مختلفش برامون ساخته.


آلترناتیو

البته ناگفته نمونه که بازار راه‌حل‌های جدیدی ارائه داده که شما می‌تونی نه با «کارِ مورد علاقه» بلکه با انجام «فعالیت مورد علاقه» هم امرار معاش کنی. بله. رسانه‌های اجتماعی. بلاگری.

البته کار سختیه و مناسب همۀ افراد نیست. باید خوشتیپ باشی. زندگی پر زرق و برقی داشته باشی یا خدادادی قیافۀ خوشگلی داشته باشی. اگه اینارو داشته باشی شانس موفقیتت خیلی بالاس.

می‌تونی ورزش کنی و پول دربیاری. چرا کارِ سخت. می‌تونی غذا بخوری و امرار معاش کنی. می‌تونی لباسای مختلف بپوشی و کسب درآمد داشته باشی.

دیدی بازار چقدر مهربونه. اینم یه فرصت عالی. چی از این بهتر. تا آخر عمرت به فعالیتی که بهش علاقه داری می‌رسی و پولم از کنارش درمیاری. البته کنارش باید یکم مارکتینگو تبلیغات و تکنیک‌های اقناع بدونی که بتونی بیای بالا. اینارو اگه بلد نبودیم عیب نداره، پولِ خرکی خرج می‌کنی و دیده می‌شی.

شاید بپرسی من که پول ندارم چی؟ تو شانست خیلی پایینه ولی نباید روحیتو از دست بدی. فقط کافیه ذهنتو ثروتمند کنی و از قواعد پیامبران ثروتمند شدن پیروی کنی.

راستی اینم هست. حالا که داری پیگیر علاقه‌ت می‌شی نباید کم‌کاری کنی. باید خیلی با شدت دنبال علاقه‌ت بری و زندگیت رو وقف علاقه‌ت کنی. امیدوارم علاقه‌ت رو بتونی درست تشخیص بدی چون بعد از چند سال خیلی سخته بخوای فعالیت مورد علاقت رو عوض کنی.




به نظرم در هر صورت این شرایط بازاره که علاقۀ ما رو داره جهت می‌ده نه چیزی که واقعاً هستیم!

اینکه اینو بدونیم و با توهم علاقه‌مندیِ ذاتی خرکاری نکنیم به نظرم می‌تونه جالب باشه. به امتحانش میارزه.

کاراستارتاپروانشناسیکارآفرینیکسب و کار
یه نفر که دوست داره یاد بگیره و یاد بده | mimbigdeli.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید