شاعری روزگاری سروده بود که: غافلان همسازند؛ تنها طوفان کودکان ناهمگون میزاید و الی آخر... حالا با وام گرفتن از این قطعه، میتوان گفت: ناشران همسازند... همه با هم. واقعا همسازند در برابر نویسنده و مترجم و مولف. ناشر خودش را وامدار هیچ نویسندهای نمیداند. سهل است که از خاطر میبرد، تمام دم و دستگاهی که راه انداخته است، برای انتقال اثر نویسنده به خواننده است. واسطهای البته ارجمند که از این انتقال سهمی میبرد، حلال.
مدتی است اوضاع نشر کتاب آشفته شده است. میگویند فضای مجازی به نشر کاغذی کتاب ضربه زده است. از نظر من اینطور نیست. درستتر این است که گفته شود، مخاطب آثار فارسی، خود را نیازمند مطالعه نمیداند. تصور او این است که بالا پایین کردن صفحات اینستاگرام مطالعه است. چطور میشود به کسی که با این فضا آمیخته شده و خبر ندارد که بخش مهمی از آن اطلاعات بیارزش است و اساسا در خاطر نمیماند، گفت که دیدن صفحات اینستاگرام مطالعه نیست؟ چطور میشود او را ترغیب کرد که هنوز هم خواندن رمان و داستان به معنای مواجهه با لایههای دیگر زندگی است؟ نتیجه مطالعه نکردن، افت تیراژ کتابهای رمان و داستان است به 200 نسخه و این واقعیت چه اندوهبار است!