«خانم/آقای دکتر، من احساس بدی دارم. شب و روز گریه میکنم. اشتها ندارم. شبها مدام کابوس میبینم.»
«خانم/آقای مشاور، من احساس میکنم هیچکس دوستم نداره. همه به من بیتوجهی میکنن. انگار با وسایل خونه هیچ فرقی ندارم براشون.»
«خواهر، من دیگه از این زندگی خسته شدم. همهش محدودیت، همهش سرکوفت، همهش خیانت دیدن. یه مرد پیدا نمیشه بهش اعتماد کنیم. اون هم که از سختگیریهای خونه!»
این حرفها به گوش خیلی از ما آشنا است. درددلهای یک زن!
مردها چهطور؟ وقتی دلشان میگیرد یا افسرده میشوند، وقتی حالشان از این زندگی کوفتی به هم میخورد چه کار میکنند؟ خودکشی!
تحقیقات زیادی در نقاط مختلف دنیا نشان داده که مردها خیلی بیشتر از زنها خودشان را جدیجدی میکشند! دلایلی هم که برای آن گفتهاند تنوع دارد: سرخوردگیهای تحصیلی و شغلی، شکست عشقی و طلاق، تجربه خشونت جنسی، زندان، تنهایی یا تنها زندگی کردن، مصرف مواد و الکل و....
همه اینها میتواند در هر آدمی باعث افسردگی شدید بشود. زن و مرد هم ندارد. اما برای مردها عواملی اضافی وجود دارند که میتوانند آنها را مثل شمعی خاموش کنند.
مرد یعنی چتر، یعنی کوه، یعنی سوپرمن!
همه ما خیلی وقتها از مردان توقعهای نابجایی داشتهایم و یا داریم که شاید در نگاه اول اصلاً غیر عادی به نظر نرسد. اما اگر دقیق بشویم، میفهمیم که چه فشاری روی آنها وارد میکنیم. قوانین و فرهنگ سرسختی که مرد را نانآور خانواده میداند، اگر او را در این امر ناتوان ببیند، بدترین انگها را روانه زندگیاش میکند. این چیزها فقط مختص ایران نیست. در همه جا، مردهایی که تحت فشار اقتصادی قرار میگیرند، تمایل به سبک زندگی خطرناک یا سبک مرگ وحشتناک پیدا میکنند.
هیس، پسرها گریه نمیکنند!
وقتی یک مرد دچار انزوا، پوچی، افسردگی یا حال بد روحی میشود، شبیه سدی پرآب میشود که هر لحظه میخواهد بترکد. یک پتروسِ ازخدابیخبر به نام فرهنگِ مثلاً مردسالار هم پیدا میشود و انگشتش را فرو میکند در تنها راه تخلیه عواطف او! حالا این سد کِی و چهطور منفجر شود، الله اعلم!
برای مردجماعت افت دارد از کسی کمک بخواهد!
واقعاً چرا؟ مگر مردها ظرفیتی بیشتر از یک انسان دارند؟ هر انسانی در زندگیاش بارها و بارها نیاز به کمک پیدا میکند. چه کمک مالی، چه معنوی. اما خیلی از مردها به دلایلی حتی وقتی افسردگی شدیدی پیدا میکنند، سراغ کمک نمیروند. در عوض، به جای حل مسئله روحی خودشان، سراغ پاک کردن آن به کمک خمر و میسر میروند!
نیزه رسانه و تبلیغات در چشم مردان!
موبایل خودمان را برمیداریم تا یک اپلیکیشن جدید برای چت کردن نصب کنیم. یکهو تبلیغی جلویمان ظاهر میشود: یک بازی برای بچهها با زنی نیمه لخت و سکسی!
توی فضای اینستاگرام، الیٰ ماشاءالله تصاویر محرک از زنان به نمایش گذاشته میشود.
سلبریتیهای زیادی آن سر دنیا با ظاهر عجیب و غریب و حرکات تهییج کننده روی صحنه یا جلوی دوربین میروند.
درخواستهای چت یا تماس مورددار متعددی از برنامه های مختلف در نوتیفیکشن یا ایمیل ما فرستاده میشود.
اینها فقط چند نمونه از نمونههای بیشماری است که هر مرد عادی شهرنشین روزانه و شبانه با آن مواجه است.
فشار جنسی، مردان را سوق میدهد به تماشای پورنوگرافی، تجاوز، و در موارد زیادی هم افسردگی!
علائم افسردگی در مردان پوشیدهتر از زنان است. برای همین بهترین کاری که میشود کرد، این است که مردان را به حرف زدن و ابراز احساسات سوق بدهیم. در صورت وجود نشانهها، وظیفه زنان و مردانی که به مرد افسرده نزدیک هستند، این است که به او نزدیک شوند. ممکن است معیارهای مردانهی ذهن او در ابتدا هر کمکی را پس بزند و در جستوجوی راهی برای کتمان و انکار بربیاید. طبیعی است و حق دارد. به هر حال، چندین سال جور دیگری زندگی کرده. پس صبر و پایداری، قدمهای مهمی در مسیر تسکین مردان است.
مردان و رفاقت
رفقای هر مرد افسرده، بهتر است او را تنها به حال خودش رها نکنند. اگر تمایلی در انجام دادن کارهای خطرناک در او میبینند، به جای تهییج او با نرمی سعی کنند ارتباطی برقرار کنند و جلوی آن را بگیرند. بالاخره مردان حداقل به واسطه محیط مشترکی که دارند، خیلی راحتتر میتوانند تجارب یکدیگر را بفهمند و دستی روی شانهی هم بگذارند.
زنان و احساس امنیت
ما زنها باید در برابر چنین مردی رفتاری داشته باشیم که او احساس امنیت کند و فکر کند که حرف زدن درباره عواطف و مشکلاتی که دارد، باعث نمیشود انگی به او زده شود یا مورد قضاوت قرار بگیرد. برای یک مرد شاید خیلی سخت باشد که دچار احساس زبونی و ضعف بشود؛ مخصوصاً جلوی زنی که دوستش دارد.
زنان و نگاه به وضعیت
ما زنها باید توقعاتمان را متناسب با وضعیت مردها تعیین کنیم. قوانین اقتصاد مردسالارانه امروز بیشتر از هر زمان دیگری بر مردها فشار میآورد؛ مخصوصاً مردان ایرانی که با چندصد درصد تورم در سال مواجه میشوند و مصرفگرایی هم که روزبهروز بیشتر میشود.
اگر کمکحال آنها نیستیم، لااقل سوهان روحشان نباشیم.
زنان و قدم زدن با کفش مردان
ما زنها با حجاب اجباریْ زیاد سر و کار داشتهایم؛ اما قطعاً درک درستی از سربازی اجباری نداریم. همینطور از ترس مردان از نفقه و مهریه. اینجا نمیخواهم درباره این قوانین موضع بگیرم و از بحث اصلی دور بشوم. حرف من این است که تا وقتی این قوانین وجود دارند، سعی کنیم سختیها و ترسهای آنها را درک و حتی با چند جملهی ساده دلشان را گرم کنیم.
مطمئناً راههای مختلفی برای کم کردن آسیب روحی مردان وجود دارد. در جهانی که با سرعت به سمت پوچی و فشارهای روانی میرود و معجزه و نیایش برای خیلیها معنا ندارد، هیچ چیز به اندازه انسان، قادر به یاری انسان نیست!