اسم محصول اهمیت فوق العاده ای برای معرفی و فروش آن دارد؛ هم از نظر درک مخاطب و برانگیختگی آن برای خرید و هم از نظر فهم سئویی گوگل و نمایش آن برای کاربران.
نام محصول مانند چهره انسان است که اولین و مهمترین تأثیر را در شناخت و ارتباط دارد. وقتی خریدار آماده (قصد خرید دارد) یا علاقه مند (در حال جستجو)، با عنوان و تصویر محصولی روبرو می شود، بر اساس اطلاعات پیشینی و تجریه خرید و مصرف قبلی، در چند ثانیه و شاید کسری از ثانیه برای کلیک یا رد و عبور از آن تصمیم می گیرد.
مقدمه را طولانی نمی کنم و می روم سر اصل مطلب! در اینجا با کنار گذاشتن تجربه کاربری (کیفیت محصول، رفتار فروشنده، پشتیبانی، ضمانت و…)، فقط به یک نکته مهم درباره نام محصول اشاره می کنم؛ همان نکته ای که در عنوان و تیتر مطلبم آمده است.
به دلیل اهمیت خیلی زیاد نام محصول، حداقل گاهی بهتر است آن را فراتر از یک نام ببینید و برای آن تیتر تبلیغاتی بنویسید؛ مخصوصاً وقتی محصول نمی فروشد.
تبلیغ نویسی و تیترنویسی خودش بحث مفصل و خوبی است. تازگی یک دوره آموزش کوتاه و کاربردی تبلیغ نویسی و کمپین فروش را طراحی و تدوین کرده ام و قرار است توسط یک استارتاپ منتشر شود. تا زمان انتشار آن، در اینجا با یک داستان، منظورم را می رسانم و فکر می کنم برای ایجاد انگیزه در شما کافی باشد.
آقای متروبیز، توی محله ما خیلی مشهور است. اسم اصلی اش چیز دیگری است اما چون در مترو فروشندگی و در واقع بیزینس می کند اهل محل و دوست و آشنا و حتی مشتریان قدیمی به او می گویند آقای متروبیز!
متروبیز وقتی می خواست کارش را در مترو شروع کند به جای کالای دیجیتال یا پوشاک، فروش محصولات محلی را انتخاب کرد. به قول خودش می خواست جنس خوب روستا به دست اهل شهر هم برسد. مثلاً رب انار قجری می آورد و توی ایستگاه ها و قطارهای مترو داد می زند: رب انار، رب انار قجری، رب از انار تاکستان بدون مواد افزودنی، رب طبیعی و سالم.
متروبیز فروش خوبی توی مترو نداشت و فکر می کرد مردم قدر محصول و زحمت او را نمی فهمند! تا اینکه یک روز آقایی از او پرسید آیا خود متروبیز پخت رب انار را دیده و تأیید می کند که کاملاً طبیعی است. خب متروبیز تولیدکننده رب انارش را می شناخت و برای خرید به کارگاه تولیدی اش می رفت نه مغازه و از نزدیک روش تولید را دیده بود. پس چون به کار تولیدکننده اطمینان و اعتماد داشت، سریع و محکم گفت بله.
آقای متروبیز از خریدار پرسید: رب را برای پخت غذا میخوای یا چاشنی غذا؟ خریدار رب گفت: هیچ کدوم! برای بعد از غذا میخوام!
متروبیز پرسید: چطور؟ خریدار گفت: من معده ام ضعیفه و معمولاً ترش میکنم. شنیدم هاضوم خوبه اما خوردنش رو دوست ندارم. میگن رب انار غلیظ و گوشتی مثل رب انار قجری برای هضم غذا خیلی خوبه. تازگی بعد از ناهار یه قاشق رب انار میخورم و حس بهتری دارم.
اینجا بود که متروبیز فهمید «برای فروش محصول، به جای اینکه درباره خود محصول داد بزند بهتر است درباره خواص و ارزشی که برای مشتری دارد فریاد کند». به همین خاطر، وقتی خانه رسید شام نخورده رفت توی گوشی و خواص رب انار قجری را سرچ و یادداشت کرد. چند ساعتی مشغول بود تا هم خواص رب انار قجری را در بیاورد و هم با همین سوادی که دارد برای هر کدام شان شعاری بسازد. از فردا آقای متروبیز داد می زد:
فروش متروبیز توی مترو خیلی خوب شد اما باز یک مشکلی بود. مسافرهای مترو گاهی شهرستانی بودن و بعد از خرید اول دیگر نمی توانستند از متروبیز خرید کنند. تهرانی ها هم چه مشتری های قدیمی و چه مشتری های جدید متروبیز، گاهی می پرسند آنلاین هم می فروشی؟ متروبیز همیشه می گفت: نه، پول زدن سایت را ندارم. یک روز یکی از خریداران به متروبیز گفت: لازم نیست سایت بزنی. توی بعضی سایت ها می توانی فروشگاه بزنی و اینترنتی بفروشی و یک کارمزدی به آنها بدهی.
آن شب هم متروبیز شام نخورده رفت توی گوگل تا اینکه به بازار باسلام رسید. همان شب توی باسلام غرفه زد. خیلی امیدوار بود اما مدتی گذشت و دید فروشش توی باسلام کم است. باز یک شب نخوابید تا مشکل را پیدا کند. توی اینترنت چنتا مطلب خواند و از فردایش این کارها را شروع کرد:
اول اینکه خودش از مترو بیرون آمد و محصولات را به فروشندگان مترویی داد و برای فروش آنها به صورت پلکانی و افزایشی کمیسیون و سود در نظر گرفت.
دوم تصمیم گرفت روی فروش آنلاین متمرکز شود. پس برچسبی برای محصولاتش تهیه کرد که روی آن، نشانی غرفه باسلامی و بقیه راه های ارتباطی آفلاین و آنلاین ثبت شده بود.
سوم اینکه با تجربه مترویی و اسم محصول، یک محصول را بر اساس خواص و ارزشی که برای مشتریان داشت تهیه کرد و توی غرفه باسلامش تعریف کرد. بعد برای نام آنها به جای اسم های کلیشه ای و فقط سئوئی، از جمله و شعارهای تبلیغاتی استفاده کرد.
متروبیز، دست به کار شد و چند محصول با بسته بندی مختلف برای رب انار قجری درست کرد با این عناوین:
آقای متروبیز با این تجربه ای که پیدا کرد، توی بیزینس به دو چیز خیلی اعتقاد دارد و خط قرمزش شده است:
1- محتوا بخصوص تبلیغ نویسی صادقانه و کاربردی در نام و معرفی محصول.
2- دو نوع بسته بندی تولید (قبل از عرضه) و ارسال (بعد از فروش).
.