سال ۹۱ بود و من تازه بعد ۱۲ سال خدمت در مناطق محروم به شهر خودم منتقل شده بودم. وارد اولین کلاس شدم. بی اختیار شروع کردم به گفتن تجارب خودم و چالش هایی که داشتم، رنج هایی که کشیدم و فراز و فرودهایی که در مسیر اهدافم داشتم. زنگ تفریح که خورد یکی از بچه های کلاس با مچ باندپیچی شده و صدای بغض آلود گفت: خانم حرفاتون خیلی خوب بود میشه شماره تون رو داشته باشم؟
شماره ام رو از هرکه دریغ میکردم به شاگردانم با جان و دل تقدیم میکردم.
دخترک مو بور زنگ زد و ماجرای خودکشی هاش رو تعریف کرد. در صدا و نگاهش، تمنای توجه میدیدم و نیازهایی که فریاد میزد نادیده گرفته شده. این آخر ماجرا نبود. خوب میدونستم که داستان های مگوی زیادی در دل این حوادث هست. تجارب و روایت های تلخ همیشه وجود داره و هنر یک کوچ یا روان شناس اینه که اونها رو تبدیل به داستان های معنادار کنه. ما با هم داستان معناداری ساختیم تا دخترک موبور از دل چالش هاش رستنی دوباره رو آغاز کنه.
راستی چند نوجوان در سرزمین من دیده نمیشه؟
چقدر قلب ها، بدون عشق لگدمال میشن؟
همدیگه رو درک کنیم.
مینا نظامی: معلم، روان شناس و لایف کوچ
www.instagram.com/mina.nezamii