چه کنم با دل خود؛با تو بمانم يا نه..؟
با صداي غزلم از تو بخوانم يا نه..؟
گفته اند قصه ي هر عشق جدايي و غم است....
چه کنم...؟ اين غم تو قصه بدانم يا نه...؟
در نبود تو اگر؛شخص غريبي آمد......
من به اميد تو از خويش برانم يا نه...؟
مانده ام بار دگر باز شوي همدم من...؟
ميدهي باز به انگشت نشانم يا نه...؟
يک قدم پيش و يکي پس؛به جنونم آري....؟
ميکني در طلب بوسه کمانم يا نه...؟
وقت دلتنگي و ماتم؛بغلم مي آيي...؟
مي شوي مونس تنهايي جانم يا نه...؟
يک معما شدي از بس که عجيبي؛تو بگو.....
چه کنم با دل خود؛با تو بمانم يا نه...؟
دختࢪماھ