ویرگول
ورودثبت نام
ذهن من
ذهن من
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

روایتی زیبا

زیباست. مرثیه ای به این زیبایی در این عمر و در این جهانی که تا کنون شناخته ام ندیده ام.

روایتی از یک نبرد.

نبردی بین تاریکی و نور.

خیر و شر.

پستی و بلندی.

نبردی با تمام وجود، با تمام دارایی.

گذاشتن تمام آنچه که داری در یک طبق و پیشکش کردن آن شجاعتی میخواهد که در هیچ کجا ندیده ای.

اما در مقابل، تاریکی و موجوداتی که خباثت آن ها به سیاهی و عمق سیاه چاله های کهکشانی که هر نوری را در خود می بلعند. اما این نور بلعیدنی نیست این نور را بلعیدن اشتباهی بود که این دخمه های عمیق آن را مرتکب شدن. بلعیدن این نور باعث نابودی‌شان شد و از میان این همه ظلمت این نور روشن تر بیرون آمد. نوری که اگر منشورش کنی هفت رنگ نمیبینی بلکه هفتاد و دو رنگ در آن جمع شده اند. رنگ هایی آسمانی رنگ هایی که زمین سرد و بی جان را جان بخشید و چنان بود شد که هرچه نابود سر راهش بود را با خود برد.

و اینگونه بود که روایتی به زیبایی حسین ابن علی(ع) شکل گرفت.

نوری که در تاریکی های زمانه همچنان روشنگری میکند.

"ما رأيت الا جميلاً "


حسینشهیدعاشوراسیاهینور
دغدغه ها و افکار یه دهه هفتادی جا مونده از قطار زندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید