این نوشته ترجمهی من از بخشی از کتاب Oneness with all life اکهارت تول، ویرایش سال 2018 است.
فکر کردن چیزی بیشتر از یک جنبهی خیلی کوچک از تمامِ آگاهی نیست؛ تمامِ چیزی که شما هستید.
چیزی که داره بُروز میکنه، یک سیستم اعتقادی جدید، دین یا مکتب روحانی یا افسانه نیست. نه فقط افسانهها بلکه مکاتب و سیستم های اعتقادی هم در حال پایان یافتن هستن. تغییر عمیق تر از محتوای ذهن شماست، عمیق تر از افکار شما. در واقع، در قلب هوشیاریِ جدید، تعالیِ فکر قرار داره؛ تواناییِ نوظهورِ فراتر از فکر رفتن، درک بُعدی در درونتان که بینهایت گستردهتر از فکره.
شما دیگه هویتت و چه کسی بودنت رو از جریان مستمرِ فکر کردن نمیگیری؛ که در هوشیاریِ قدیمی، بعنوانِ خود قبولش میکردی. چه رهایی بزرگیه درک اینکه "صدای درون سرم" من نیست.
پس من که هستم؟ کسی که اینو میبینه. آگاهی ای که فراتر از فکر است، فضایی که درونش، فکر (و یا احساس و ادراک احساسی) رخ میده.
دلیل اصلیِ ناشادی نه موقعیت، بلکه افکار شما درباره ی آن است.
درباره افکارتان آگاه باشید. آنها را تفکیک کنید از موقعیت، که همیشه خنثی است، و همیشه همانی ست که هست. این موقعیت و واقعیت، و این ها افکارم درباره ی آن. به جای داستان ساختن، با واقعیت ها بمانید. برای مثال "من نابود شدم" یک داستانه. شما رو محدود میکنه و مانع اقدام موثر میشه. واقعیت اینه که "فقط 50سنت توی حساب بانکیم باقی مونده". مواجهه با واقعیت همیشه نیروبخشه. آگاه باش از اینکه فکرتون، به مقدار زیادی، احساسات شما رو میسازه. پیوند بین افکار و احساساتت رو ببین. بجای اینکه احساسات و افکارت باشی، آگاهیِ وَرای آنها باش.
کتاب مقدس میگه: "حکمت این دنیا نزد خدا، حماقت است". حکمت این دنیا چیه؟ حرکت فکر، و معنایی که تنها با فکر تعیین میشه.
فکر کردن، موقعیت یا واقعه را مجزا کرده، و آن را خوب یا بد عنوان می کند، مثل اینکه آن یک موجودیتِ جدا است. با تکیه ی بیش از حد به فکر، واقعیت تکه تکه میشه. این تکه کردن یک توهم است، اما وقتی که گرفتارش باشی به نظر خیلی واقعی میاد. ولی کائنات یک کل تجزیه نشدنیه که همه چی توش با هم اثر متقابل دارند، که هیچی بصورت مجزا وجود نداره. اثر متقابل عمیق ترِ همه ی چیزها و وقایع نشون میده که برچسب های "خوب" و "بد" در نهایت، توهمی هستن. اونا همیشه یک نگاهِ محدود رو نشون میدن و همینه که فقط نسبی و موقتی درسته.
این پست، ترجمه ی من از بخشی از فصل اول کتاب است. منتظر دیدگاه های سازنده تان هستم.