نت برداری شده از روی منابع علمی :
مهارت حل مساله فرایندی شناختی-رفتااری است که افراد به واسطه آن استراتژی های موثر برای مقابله با موقعیت های مشکل یا مساله زا در زندگی روزمره را شناسایی و کشف می کنند .
آموزش این مهارت می تواند از بروز مسایل و مشکلات نوجوانان و بحرانی شدن تعارض های خانوادگی پیشگیری کند. حل مساله یکی از مهارتهای مهم زندگی است که بسیاری از والدین و فرزندان با آن آشنا نیستند(پرند،1387 ) موضوع حل مساله و تصمیم گیری مورد توجه بسیاری از محققان و پژوهشگران واقع شده است یافته ها دال بر آنند که مهم نیست که افراد در زندگی با مشکل، دردسر و گرفتاری روبرو شوند بلکه مهم آن است که در مواجهه با این گونه موقعیت ها بتوانند به شیوه ای صحیح عمل کنند. بعضی از افراد، همچنین زوجین حتی قادر به برطرف کردن مسایل روزمره خود نیستند و در مقابل کوچکترین مساله یا انتخاب دچار پریشانی،دستپاچگی، آشفتگی و گوشه گیری می شوند.
در مقابل این گروه، افراد دیگری نیز وجود دارند که حل مسایل و مشکلات و متنوع و مواجهه با موقعیت های چالش انگیز نه تنها در درون آنها آشوب به وجود نمی آورد بلکه آنها را به این سطح از خود آگاهی می رساند که نقاط ضعف خود را شناخته و برطرف نماید(همان منبع ) و به رضایت و سازگاری زناشویی برسند، به عبارتی در وضعیتی قرار بگیرند که در آن زوجین در بیشتر مواقع احساس رضایت و خوشبختی از همدیگر دارند. این روابط رضایت بخش در بین زوجین از طریق علاقه متقابل، میزان مراقبت از همدیگر و پذیرش و تفاهم یکدیگر قابل سنجش است(سین ها و ماکرجک، 1990 ) در واقع رضایت زناشویی یک ارزیابی کلی از وضع فعلی ارتباط ارائه می دهد(دانیل و بالارد،1990 ) هدف روش حل مساله، دستیابی به نتایج مثبت و اجتناب از عواقب منفی محسوب می شود و مهارت حل مساله را از بسیاری جهات می توان به مثابه فرایند کمک به افراد برای رشد آمادگی یادگیری آنها در نتیجه افزایش احتمال مقابله موثر در طیف وسیعی از موقعیت ها دانست. اساساً سازگاری رونشناختی و رضامندی از زندگی دارای ابعاد پیچیده ای است. یکی از زمینه های سازگاری در زندگی انسان موضوع ازدواج و رضامندی زناشویی است، بدان حد که ازدواج موفق و رضامندانه مستلزم سطح پایداری از سازگاری از جانب زوجین می باشد. ازدواج به مثابه نوع رویداد گذرا در چرخه زندگی محسوب می شود و همسر شدن یکی از پیچیده ترین و مشکلترین گذارهای چرخه زندگی است. گر چه ازدواج از جانب زوجین با کمترین پیچیدگی و بیشترین لذت درک می شود اما این رویداد همچنان از ظرفیت فشارزا بودن برخوردار است. از سویی دیگر، یک ازدواج رضامندانه زمینه ساز فضای مناسبی جهت تلاقی و تبادل احساسات و عواطف مثبت بین زوجین است. پژوهش در زمینه مسایل زناشویی نشان داده است که زوجین ناراضی در مدیریت سازنده تعارضها و حل مسئله دچار نارسایی و شکست هستند و از این بابت سعی زیادی برای ترمیم فعالیت های ارتباطی خود می کنند(گلدفرید،دیوید سون به نقل از بذل 1382 ) ترنر و همکارانش نشان دادند که آموزش مهارتهای زندگی منجمله مهارت حل مسئله و ارتباطات موثر توانایی هایی را برای حل مشکل و استفاده موثر از حمایت های اجتماعی آنها را افزایش می دهد(ترنر و همکارانش،2008 ) فورنریس با آموزشهای مهارتهای زندگی از جمله مهارت حل مسئله به این نتایج دست یافت که افراد قادر شدند بهتر مشکلاتشان را حل کنند و اهداف را دسته بندی نمایند و از سیستم های حمایتی در جامعه بهتر استفاده کنند(فورنریس و همکاران،2007 ) مطالعات جفری نشان دادکه آموزش مهارتهای زندگی قدرت سازگاری افراد را افزایش می دهد و افراد بهتر موانع و مشکلات موقعیتی را در زندگی کنار می زنند(جفری2002 ) رابرتس(1995 ) در مطالعه به همسران نارضامند گزارش نموده است که زنان نارضامند از این که همسرانشان بازداری عاطفی دارند و به پیامهای احساسی آنها خوب توجه نمی کنند عواطف مثبت خود را ابراز نمی کنند،عمق پیامهای غیر کلامی آنها را در نمی یابند، ناراضی هستند.
مظاهری و همکاران (1380 ) شیوه های حل مسئله و سازگاری زناشویی را بر زوجها ی نابارور و بارور مطالعه کرد. یافته های او نشان داد که سازگاری زناشویی و شیوه های حل مسئله در زوجین نابارور با زوجههای بارور متفاوت نیست. مقایسه زوجین با یکدیگر نشان داد که زنان نابارور کنترل درونی کمتری نسبت به توانایی خود در حل مشکلات نشان می دهند. طبقه بندی زوجها از نظر سازگاری به دو گروه سازگار و تنیده، نشان دادکه شیوه های حل مسئله درزوجین ناسازگار منفی تر است. در هر دو نشان داده شده که مهارت حل مسئله را به بین فردی و عاطفی و صمیمانه به ویژه در روابط زناشویی نمود زیاد پیدا می کند. همچنین با تحقیقات جانسون و همکاران 1994 در مورد برنامه ی مختلف پربارسازی رابطه زناشویی، بر گسترش مهارتهای ارتباطی تاکید دارند همدلی و اظهار صریح و روشن و احساسات در تحقیق جکسن 1978 وجود رابطه مثبت و در بین همسرانی که از زندگی زناشویشان رضایت داشته مطابقت دارد.
تحقیق احمدی و همکاران 1385 مقایسه اثر بخش دوروش مداخله ای تغییر شیوه زندگی و حل مشکل خانوادگی را در روش ناسازگاری زناشویی مطالعه کرد. نتایج حاصل از پژوهش نتایج نشان داد که بکارگیری هر دو روش مداخله ای برای کاهش ناسازگاری زناشویی موثر بود. همچنین روش مداخله ای حل مشکل خانوادگی موجب کاهش ناسازگاری هایی می شود که به ترتیب در زمینه های ارتباط دو تایی، حل تعارض، موضوعات شخصیتی و ارتباط با اقوام می باشد و روش مداخله ای تغییر شیوه زندگی موجب کاهش ناسازگاری هایی می شود که به ترتیب در زمینه های موضوعات شخصیتی، مدیریت مالی،توانایی حل تعارض و روابط جنسی می باشد. ( احمدی ، 1389 ).
عوامل مهم بر اثبات در روابط رضایت زناشویی :
1-سن: قوی ترین عامل پیش بینی کننده تزلزل و عدم ثبات زناشویی ،سن کم به هنگام ازدواج می باشد . و امکان شکست ازدواج در سنین پایین ، زیاد است
نتایج پژوهش های کلیک[2] (1957)و کارتر[3] (1971)نشان داده اند که ازدواج هایی که قبل از سن 18سالگی واقع می شوند . 3برابر ازدواج های که بعد از 18سالگی روی می دهند ، احتمال طلاق دارند و ازدواج هایی که سن 20سالگی صورت می گیرد 2برابر ازدواج هایی که بعد از 20سالگی رخ می دهند احتمال طلاق دارند. به عبارت دیگر هرچه سن ازدواج پایین تر باشد احتمال از هم گسیختگی خانواده بیشتر شود، زیرا در سنین پایین افراد از قابلیت های لازم برای ایفای نقش همسری بی بهره اند.و در عین حال ازدواج ،سنین بالا نیز خطر طلاق را افزایش می دهد.(میراحمدی زاده و همکاران،1382)
2-تحصیلات: نیومن و نیومن (1991به نقل از کار،2000)یکی از عوامل موثردر رضایت زناشویی را سطح تحصیلات بالا و نیز موقعیت اجتماعی - اقتصادی بالا می دانند،زیرا جایی که این عوامل وجود دارند افراد احتمالاًمهارتهای حل مساله بهتر و استرس های فرض کمتری در زندگی دارند.
میر احمدی زاده و همکاران(1382)نیز گزارش نمودند که سطح تحصیلات زوج های متقاضی طلاق به طور معنی داری کمتر از سایر زوجهاست.که این یافته موید نتایج حاصل از آن دسته از پژوهش ها است که در طبقات اجتماعی پایین تر و افراد دارای تحصیلات کمتر ،میزان طلاق بیشتر است.
3-درآمد و شغل: درآمد کم و ناراضی شغلی با رضایت مندی زناشویی پایین همراه است.هنگامی که زوجین دائماً درباره پول نگرانی داشته باشند رضایتمندی زناشویی پایین خواهد بود (ساپینگتون،1383).
بیکاری فیزیکی از عوامل پیش بینی کننده طلاق است(کرووریدلی،1384).بنابراین شغل تاثیر بسزایی در غنی سازی رابطه دارد.
4-عوامل فرهنگی: ازدواج و روابط مشابه با آنان در داخل یک بافت فرهنگی رخ می دهد.که این بافت چگونگی ازدواج راتعیین می کند (هالفورد،1384).در فرهنگ های مختلف،ازدواج الگوهای فرهنگی خاص خود را دارد . برای مثال ازدواج برای زوج های آمریکایی در مرحله اول ،درگیرشدن در یک رابطه صمیمانه ،در میان گذاشته احساسات به طور آشکار و انجام فعالیت ها به طور مشترک است. زوجی که از نظر زمینه فرهنگی ،قومی و نژادی باهم تفاوت دارند،انتظارات و باورهایشان درمورد روابط زناشویی متفاوت است.این تفاوت ها در پیش فرض ها،مفروضات و باورهای زوجین می تواند منع قدرت یک رابطه باشد.
نقش فشارهای فرهنگی در رضایت زن و شوهر
در بخش هایی از جامعه سنت های مذهبی و اجتماعی به چالش کشیده شده است آزادی و ابتکارات جدید آزادی بیشتر را به همراه آورده است اما از سوی دیگر این آزادی ها در گیری های بین فردی بیشتری را نیز به ارمغان آورده است در جوامع غیر فرهنگی ، قبول فرهنگ های دیگر و شیوه های برخورد آنان با مسائل زندگی از طریق تجارب فردی تلویزیون و وسایل ارتباط جمعی آسان تر شده است ازدواج های بین فرهنگی پیش درآمد یا پیامد تغییر نگرش افراد است. آزادی از تعصبات نژادی و جنسی تغییر در نگرش پیرامون روابط فردی را تشویق کرده است و جامعه جدایی زن و مرد در صورت شکست روابط زناشویی (طلاق) را پذیرفته است این تغییرات در تمام بخش های جامعه یکسان رخ نداده است و تنش در مقابل این تغییرات در بخش هایی از جامعه به میزان کم و زیاد دیده می شود (مک فرسون،[4] به نقل از موسوی، 1384).
آزادی بیشتر در بخش هایی از جامعه در افراد خانواده و زوج ها ایجاد استرس می کند چون الگوهای رفتاری پذیرفته شده قبلی را در معرض انتقاد قرار می دهد و با استناد از آزادی بیان بیشتر اعضای خانواده یا زوج هرکدام روی جنبه های فرهنگی یا تاریخچه اجتماعی خود تاکید می کنند. در این صورت اعضای مسن تر خانواده با دیدن بی اعتنایی فرزندان نسبت به ارزش ها و اقتدار والدین ناامید می شوند در جایی که تاریخچه زوج ها دو فرهنگی یا چند فرهنگی است این تفاوت های بین نسلی بیشتر نمود پیدا می کند. کودکانی که درانگلستان بزرگ شده اند ممکن است مبنای ازدواج زناشویی را به جای خواستگاری بر عشق قرار دهند. شواهدی وجود ندارد که موفقیت ازدواج خواستگاری یا ازدواج از طریق انتخاب را نشان دهد، اما دو نسل در این مورد نمی توانند به هیچ توافقی برسند و هر نسل روش خود را بهتر می داند . زمانی که یکی از زوج ها تلاش می کند به ارزش های خانوادگی خود توجه بیشتری نشان دهد یا خانواده گسترده سعی می کند عروس یا داماد را تحت فشار قرار دهد تا ارزش های آنان را بپذیرد رابطه زوج دچار تنش زیادی می شود.
تاکنون تحقیقات بسیار کمی در این زمینه پیچیده انجام شده است شواهد به این نکته تاکید دارد که ساختار فرهنگی و مذهبی زن یا شوهر بایستی به خوبی درک شود تا بتوان از فشارهای موجود تجربه شده توسط زوج تصویر بهتری داشت (بوگرا[5]، 1993، بوگر او دی سیلوا،[6] 1992).
مدل ساختاری تعارضات و رضایتمندی زناشویی با واسطه گری رابطه جنسی
آمارها نشان داده اند حدود تا از ازدواجها در سطح جهان منجر به طلاق می شود(مارتین و بامپاس،1989؛ مرکز بین المللی آمار سلامت، 1995 به نقل از سامانتا لیتزینگر و کریستینا کوپ جوردون ،2005 ) با چنین نرخ بالایی از طلاق، تعجب آور نیست که بسیاری از محققان شدیداً به دنبال پاسخ دادن به سوالاتی از این دست باشند که واقعاً چه چیزی موجب دوام و رضایت از ازدواج می شود؟ محققان نشان داده اند که از عوامل مهم ایجاد کننده بسیاری از کژکاری ها و بیماریهای روانی، می توان به ازدواج هایی که تحت استرس و تعارضات مخرب زناشویی می باشندف اشاره کرد و این درحالی است که موفقیت زناشویی خود به سلامتی بیشتر و طول عمر بیشتر پیوند خورده است(لیلارد و پنیز،1996؛ موری ،2000 به نقل از سامانتا لیتزینگر و کریستینا کوپ جوردون،2005 ) لذا برای محققان تعیین عوامل اصلی مرتبط با اضمحلال زناشویی و یا موفقیت زناشویی از اهمیت زیادی برخوردار است (از سامانتا لیتزینگر و کریستینا کوپ جوردون،2005 ) در حال حاضر یکی از شاخص های بسیار مهم زندگی زناشویی، رضایتمندی زناشویی است. تعاریف متعددی از رضایتمندی زناشویی ارائه شده است که به جنبه های مختلف اشاره کرده است(وینچ،1974 به نقل از اولیاء،1388 ) رضایت زناشویی عبارت است از هماهنگی و تطبیق وضعیت مورد انتظار فرد با وضعیتی که فرد هم اکنون در زندگی زناشویی تجربه می کند. در تعریف دیگری به چندین جنبه از رضایت زناشویی اشاره می شود که می توان به مواردی مثل احساسات مثبت، رضایت جنسی، دوست داشتن، خانه داری، توافق در امور اقتصادی و تربیت فرزندان اشاره دارد. الیس،1992 به نقل از سلیمی و همکاران 1387 ) رضایت زناشویی را نشأت گرفته از احساساتی می داند که با خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر در ارتباط باشد همچنین از نظر فردی تفکر نقش مهمی در رضایت زناشویی دارد و بی توجهی طرفین به علایق و تفکرات یکدیگر موجب کاهش رضایت زناشویی و ایجاد دلسردی می شود (الیس،1992 به نقل از سلیمی و همکاران 1387 ).
نیاز جنسی یکی از نیازهای اولیه و ذاتی انسانها به شمار می رود و در طبقه نیازهای فیزیولوژیک و حیاتی رده بندی می شود(مزلو 1976، به نقل از بخشایش و همکاران 1388 ) مطابق نتایج پژوهش ها در سال اول ازدواج بین رضایت جنسی همسران وسلامت زناشویی زوجها رابطه معنا داری وجود دارد و اهمیت رضایت جنسی برای هر دو نفر به یک اندازه است(هندرسون و روف به نقل از اولیاء 1388 ) زمانی که رابطه جنسی کامل و همراه با رضایت باشد ازدواج به یک رابطه مهم و قابل اعتماد تبدیل می شود. رابطه جنسی سالم،صمیمیتی بی عیب و بی نقص و لذتی بی ادعا و عاشقانه(شهوانی) است. با توجه به اینکه رابطه جنسی یکی از صمیمانه ترین و خصوصی ترین ارتباطات بین زوجها است لذا مشکلات و کاستی های این رابطه در سایر ابعاد زندگی نیز گسترش می یابد.
عکس این قضیه نیز صادق است و انتقادها و تعارضاتی که در سایر زمینه های زندگی وجود دارد به رابطه جنسی خلل وارد می کند و روابط همسران را تخریب و رضایتمندی زناشویی آنان را کاهش میدهد(بخشی پور، 1386 ) وجود مشکل در رابطه جنسی،خود می تواند گویای مشکلات دیگر و وجود تعارض دررابطه زناشویی باشد که آنها را شناسایی کرد(بخشایش،1388 )
از نظر مفهوم کلی تعارض زناشویی به هر نوع عمل و عکس العمل نامطلوب زوجین که برگرفته از عدم تفاهم آنان در زمینه های رفتاری- عاطفی و ادراکی است تعریف می شود همچنین براساس نظریه تحول خانواده، تعارض در هنگام تجربه استرس توسط زوجین در مراحل مختلف تحول زندگی زناشویی غیرقابل پیش بینی رشد رخ می دهد که بخصوص شدت تعارض در مراحل انتقالی زندگی بیشتر است( اولیا،1388 ) .
با مشخص شدن نقش واسطه گری رابطه جنسی برای تعارضات و رضایت زناشویی در این پژوهش، می توان گفت که تعارض به دو شکل مستقیم و غیرمستقیم بر رضایت زناشویی تاثیر می گذارد. در رابطه مستقیم، اثر تعارض مستقیماًبر رضایت زناشویی لحاظ می شود که با افزایش و کاهش تعارضات به ترتیب رضایت زناشویی نیز کاهش و افزایش می یابد (سامانتا لیتزینگر و کریستینا کوپ 2005، یداله واقعی و همکاران،1388 ). در اثر غیر مستقیم ، به دو نوع رابطه اشاره می شود. اول تاثیر تعارض بر کیفیت رابطه جنسی که با افزایش و کاهش تعارضات زناشویی، به ترتیب کیفیت رابطه جنسی کاهش و افزایش می یابد(سامانتالیتزینگر و کریستینا کوپ،2005؛ باغبان و مرادی،1382 )و با کاهش یا افزایش کیفیت رابطه جنسی رضایت از زندگی زناشویی نیز کاهش ویا افزایش می یابد