الله اکبر
بازم ساعتِ رند
۲۳:۲۳
علی موسوی میگفت: غرق عددشناسی و معنای عددی که دیدید نشید، صرفا بدونید خدا حواسش بهتون هست.
و یکی از اینفلوئنسرهای معنوی اینستاگرام میگفت؛ که دنبال معنای عددی که میبینید نباشید؛ فقط ببینید حس و حالتون در اون لحظه چیه؟
به چی فکر میکردم؟ چه حسی داشتم؟
به جلسهی اول کلوب معنا و تراپی با آلاله فکر میکردم.
به سوالم از مربی در مورد رنج و جوابی که صرفا به عنوان یه مسکن قبول کردم.
سنگینتر شدن رنجهای قدیمی با فهمیدن اینکه مادرم هم از نظر روانشناسی، در دستهای از والدین سمی قرار میگیره.
انگار بعد از خوندن کتاب رهایی از محرومیت هیجانی دوران کودکی یتیمتر شدم.
به اینکه میخوام یه مطلب بنویسم راجعبه بنرهای افتضاحی که تمام سطح شهر رو پر کرده و فقط کارش تخریبکردنِ فرهنگ و اسلام و ... ست و از دیدنشون واقعا حالم گرفتهست.
به اینکه خدا در قرآن به طلای درون آتش که در عربی بهش زخرف گفته میشه یک سوره آورده و سمانه خانم که با بیان هر آنچه که از فایلهای صوتی عارفانه و اسلامی شنیده انگار آموختههای کلاس معنا من رو با یک زبان دیگه بیان میکنه و میگه تو (منِ نوعی) از طلا با ارزشتری.
مولانا در دیوان شمس:
چه خوش است زر خالص چو به آتش اندرآید
چو کند درون آتش هنر و گهرنمایی
مگریز ای برادر تو ز شعلههای آذر
ز برای امتحان را چه شود اگر درآیی
و مربی هر بار این شعر رو میخونن و من نمیفهمم.
انگار خدا میگه حواسم بهت هست مینو.
و من همچنان سرسختانه اصرار دارم که قبول و باور نکنم و در قلبم رو بسته نگهدارم.
۵شنبه ۲۸اردیبهشت ۱۴۰۲