کتاب داس مرگ یکی از کتابهای پرفروش انتشارات پرتقال است که دنیایی فانتزی و ترسناک برای مخاطبان نوجوان بازگو میکنه. کتاب توسط نیل شوستِرمن نوشته شده و قراره تو نوشته زیر کمی بیشتر درباره این کتاب و داستانش صحبت کنم، پس همراه من باشید.
داستان کتاب درباره دو نوجوانه که انتخاب شدن تا برای کنترل جمعیت ساکنان زمین بعضی از افراد را زنده نگه دارن و بعضیها را از بین ببرن. کتاب داستانی جنایی و البته ترسناک داره و سعی میکنه مفاهیمی مثل مرگ و زندگی، ارزش دوستی و فداکاری را به مخاطب یاد بده. اثر تلاش میکنه خواننده را با این موضوع اشنا کنه که حیات فیزیکی ما محدود است و همین محدودیت به زندگی افراد معنا میده.
کتاب داس مرگ این موضوع را مطرح میکنه که درسته که انسان به دنبال جاودانگی میگرده ولی این جاودانگی خودش باعث از بین رفتن آرامش آدم میشه. در واقع انسان جاودان امید نداره و طعم زندگی را متوجه نمیشه. برای این که فرد جاودان مفهوم زمان را از دست میده و متوجه زمانی که داره در اطرافش میگذره نمیشه. از سمتی نویسنده این مفهوم یعنی معنی مرگ را مدل دیگهای بازگو میکنه. مرگ و مسئله کنترل جمعیت در آینده آخرزمانی زمین از نکات دیگهای است که داخل کتاب قابل تامل.
کتاب داس مرگ این موضوع را مطرح میکنه که درسته که انسان به دنبال جاودانگی میگرده ولی این جاودانگی خودش باعث از بین رفتن آرامش آدم میشه.
داستان این را میگه که انسان به واسطه تکنولوژی لذت زندگی را از دست داده. انسانها جاودانه شدن و هر آن چه که میخواستن به دست آوردن. اما حتی در همین دوران زندگی جاودانه هم باعث نشده تا اخلاق ناپسند انسانی از بین بره. در واقع میل به شهوت، قدرت و شکست ناپذیری خصایصی است که انسانهای درون کتاب هنوز اونها رو دارن.
کتاب داس مرگ بر روی دو شخصیت خودش یعنی سیترا و روئن تمرکز میکنه که در کنار استادان خودشون در حال آموزش دیدن هستن. گذشت زمان و تمرینهای زیاد، شخصیت این نوجوان را شکل میده و کتاب هم به آرامی این رشد شخصیت را به مخاطب کتاب نشون میده. البته اتفاقی بد باعث میشه سرنوشت این دو شخصیت از هم جدا بشه. سرنوشتی که باعث میشه این دو دوست تبدیل به دو دشمن بشن.
روئن شخصیتی است که در یک خانواده پر جمعیت متولد شده. اون تو خانه و مدرسه مورد بیتوجهی قرار میگیره تا این که با یکی از داسها ملاقات میکنه. از سمت دیگه سیترا بچه بزرگ خانواده است که همراه برادر کوچیکترش و والدینش زندگی میکنه. زندگی سیترا هم مثل روئن با برخورد با داسها متفاوت میشه. داس فارادی کسی است که روئن و سیترا را انتخاب میکنه تا به عنوان کارآموز به اونها آموزش بده. اون فردی است که در کار خودش حرفهای و اصول اخلاقی خاصی هم داره.
در واقع نشان میده با این که این افراد به وظیفه خودشون عمل میکنن ولی همچنان دچار تردیدهای بسیاری هستن.
داستان شخصیت افرادی که انتخاب شدن تا به عنوان داس خدمت کنن را بررسی میکنه. در واقع نشان میده با این که این افراد به وظیفه خودشون عمل میکنن ولی همچنان دچار تردیدهای بسیاری هستن. تردیدهایی که با کابوسهای شبانه همراهه و تلاش برای پایان دادن به رنج انسانها، اونها رو در عذاب قرار میده. تقابل داسهای قدیمی که سعی در نجات بشر دارن هم در مقابل داسهای جوان که تنها به دنبال لذت کشتن هستن هم از نکتههای جذاب کتاب است.
به طور مثال داستان در مقابل روئن چالشهایی قرار میده تا روئن زندگی کردن به عنوان یک داس یا یک انسان را انتخاب کنه. در واقع این چالش اصلی است که به داستان جذابیت میده.
از سمت دیگه نیل شوستِرمن نویسنده کتاب نقدی به تکنولوژی انسانی هم وارد میکنه، تکنولوژی که به وسیله یک هوش مصنوعی، انسانها را به صلح ابدی رسانده. صلحی که بهای پرداختنش اون بوده که انسانها تبدیل به برده شدن، بردههایی که در اختیار تکنولوژی هستن. البته باید گفتش که روایتهای داستان خشن است و همین دلیل بسیار خوبیه که درباره قرارگیری این کتاب در میان کتابهای مناسب برای گروه سنی نوجوان (+12) تجدید نظر بشه.
اگر کتاب داس مرگ رو خوندی حتما نظرت رو تو کامنت بگو تا به نوشتهام اضافه کنم. اگر هم نقدی که نوشتم رو دوست داشتی یا نظری داشتی حتما برام بنویس و اینکه خوشحال میشم نقدهای دیگهای رو که نوشتم هم از طریق لینک زیر بخونی.
لینک پروفایل که همه نوشتهها هستش : https://virgool.io/@mirbaha