شاید شما هم برای فهم موضوع از مثال و تشبیه استفاده کرده باشید ولی آیا برای حل مسأله هم از این موضوع استفاده کرده اید؟ ما جزء را با جزء مقایسه کرده ایم ولی آیا از جز به کل رسیده ایم؟ و دوباره از کل به جزء برسیم تا بتوانیم قدم بعدی را برداریم؟
اما با توجه به همین تدبر و برداشت از نظم هستی، بیایید درباره کار تیمی با شما چند کلام حرف بزنم.
اگر کسی بیزینسی داشته باشد و آدم باشد! میتواند کار فرهنگی هم بکنید و آن را هدایت دهد. چرا؟ چون فرم در جهان یکسان است و فقط این محتوا است که تغییر میکند. منظورم همان جز بود که به کل رسیدم و حالا با در اختیار داشتن این فهم کلی میتوانم به عرصههای مختلف ورود کنم. مثلا ببینید در همه این حوزههای مختلف فعالیت، شما نیاز به تبلیغات دارید، شما نیاز به کار تیمی دارید و.. . آیا کار تیمی در یک شرکت بیمه با یک کارخانه متفاوت است؟ اصلا! فقط مقداری اندازه و محتوای کار متفاوت شده است!
حالا با این فهم اولیه که درباره نظم هستی خدمتتان فرمودم، میخواهم کلیات دیگری را باهم تدبر کنیم که هدف اصلی بنده از این همه نوشته چغر و بد بدن همین موضوع پایین است.
اگه قرارست برای اینکه پول بیشتری دربیاوریم باید سراغ چهاراه پول سازی برویم (یعنی باید اگر حقوقبگیر هستیم بشویم کارفرما، اگر کارفرما هستیم بشویم کارآفرین و در آخر اگر کارآفرین هستیم بشویم سرمایه دار) پس برای اینکه رشد شخصی بیشتری داشته باشیم باید مسئولیتهای سنگینتری قبول کنیم.
فضایی که در آن قرار داریم باید زمینه رشد مارا شکل دهد. باید برای رشد خودمان این حرکت (بخوانید چهاراه آدم سازی!) را انجام دهیم. پس باید به دنبال همین جمعها گشت تا در جایی قرار بگیریم که بیشترین رشد را به ما میدهد(تشکیلات). دائم باید به این فکر کنیم که چطور به مرحله بعد بروم تا در نهایت به یک سرمایهگذار فکری تبدیل شوم! طبیعی است کسی که جلودار فکرهای گروهی است بیشتری رشد فکری را خودش میکند.