چندوقت پیش بود که درحال گوش دادن به یک منبر سخنرانی بودم که احساس خستگی کردم. شبیه حس و حال بعد افطاری!
اما جریان سخنرانی چی بود و اون حس چیه؟
مهم نیست که بدانید سخنران درباره چه سخن میگفت، همین را بس که حرفهای او خیلی برای من مورددنیاز بود. اما همان حس و حال که قبلا گفتم سراغم آمد. حس پرخوری و عدم حرکت! دقت کردید که در ماه مبارک رمضان، پس ساعاتی که گشنه بودی مینشینی سر سفره و منتظر اذان هستی. خوب بعد از اذان چه اتفاقی میافتد؟
شما تمام روز را گشنه بودید و نیاز به غذا دارید. اگر لحظه افطار به اندازه کل روز و بصورت یکجا بخواهید افطار کنید احتمالا دیگر قادر نخواهید بود تکان بخورید! اما یک روش دیگر هم وجود دارد تا توازن برقرار شود (نگران نباشید به موضوع سخنرانی برمیگردیم) آن هم ایسنت که پس از اذان، با خرما و مقداری چای و اگر دوست داشتید مقداری سوپ روزهتان را باز کنید و بروید نمازتان را بخوانید. این وقفه باعث تعادل بیشتر در شما میشود. این یعنی مقدار انرژی که دریافت کردی را به عمل درآوردی و همین باعث میود تا بیشتر سمت دریافت انرژی با حس بهتری بروید.
حالا حس مرا در همان سخنرانی مذکور را تصور کنید. من خیلی به این سخنرانی نیاز داشتم ولی اینقدر پای صحبت نشستم که دیگر نمیتوانستم حرکت کنم. دقیقا همان پرخوری هنگام افطاری! ولی اگر به محض اینکه ایده اصلی محتوا را میگرفتم از جلوی منبر پا میشدم و میرفتم سراغ اجرایی شدن، آنجا با تعادل و انگیزه بیشتر محتوا موردنظرم را دنبال میکنم و دیگر احساس سنگینی نمیکردم. انتها/
شما هم حس سنگینی بعد افطار در موضوعات تجربه کردهاید؟ کامنت کنید.