در گذشته این اعتقاد وجود داشت که ما چیزی به نام نبوغ (genius) داریم که ذاتی و فیالبداهه است.
انسان هایی که کارهای مهم میکنند، مثلا کشف میکنند یا صاحب هنر و سبک میشوند، با آن به دنیا امدهاند و genius in born دارند.
کانت میگفت: اگر شما نبوغ ندارید میتوانید ادای نابغهها را درآورید، ولی در نهایت همه میفهمند که آنچه تولید میکنید، فیک و تقلبی است.
و اشاره میکردند که این نبوغ مثل یک جرقه و بارقه باید خیلی زود خودش را در فرد نشان بدهد.
حتی همان زمان نطفهی این تفکر هم بسته شد که نبوغ هر چه هست اگر زیاد شود به جنون منجر میشود.
یعنی مثلا اگر شما در پنج سالگی نبوغ دارید و نقاشیهای خیلی خوب میکشید، یا هوش ریاضی خیلی بالایی دارید، در هجده سالگی یا greatness پیدا میکنید یا دیوانه میشوید، و جنون روی دیگر این سکه بود.
حتی میگفتند آمار خودکشی هم در این افراد بالاتر است.
روانپزشکان اعتقاد عجیبی داشتند که این نبوغ با خودارضایی و رشد جنسی نارس هم ارتباط دارد.
در آن زمان شخصی به نام الفونس دوکاندول گفت: این خطای ذهن شماست و هیچکدام از اینها ذاتی نیست.
اینکه میبینید در خانوادهای چند نفر به درجات عالی رسیدهاند، چون بستر خانوادشان خوب بوده است.
مثلا در خانوادهای که همه کتابخوان هستند، از بچگی به کودکانشان یاد میدهند که بنشینند و مطالعه کنند
و کودکان نابغه بیش از آنی که باهوش باشند به شدت پرکارند.
یعنی کنجکاوی میکنند، کتاب میخوانند، در همه چیز سرک میکشند و یک ذهن کاملا فعال و درگیرشونده دارند.
پس فکر نکنید که نبوغ در ذات یا ماده وراثتی شماست، بلکه شما آن را اکتساب کردهاید.