موضوع این پست به بهانه صحبت با یکی از دوستان در مورد یکی از اساتید برجسته دانشگاه بود که علی رغم یقیین داشتن در سواد و تجربه کافی رضایت از کلاس درس این استاد نبود. دلیل نارضایتی از نظر دوستم به این دلیل بود که مطالب ارائه شده در کلاس درس کاربردی نیست. در این مورد فکر کردم و بنظرم مطلبی اومد که دوست دارم در ویرگول منتشر کنم.
در مورد ادعای اول که بین دانش و ابزار تفاوت وجود داره اجازه بدید چند مثال بیارم. اولیش به یکی از وقایع اخیر که توجه دنیا رو به خود جلب کرد رو خدمتتون عرض کنم. حمله هوایی به آرامکوی عربستان! مقالهای از طرف یکی از مقامات عالی رتبهی پنتاگون در مورد بعد فنی حمله میخوندم که بر پیچیدگی و درصد موفقیت عملیات اشاره میکرد. این مقام در مطلب خود اشاره میکرد که هر کسی که این حمله را انجام داده است درک عمیقی از سیستمهای راداری و دفاع هوایی داشته است و ابزار (موشک یا پهپاد) به خودی خود دارای پیچیدگی فوق العاده بالایی نبودند! بلکه به بهترین شکل ممکن از آنها استفاده شدند. چه حمله از شمال و چه از جنوب صورت گرفته باشد از سیستمهای دفاعی که در نوع خود بهترین بودند عبور کردهاند.
اینجا بحثم سر مسائل نظامی و غرور ملی و ... نیست بلکه بحثم در تقاوت دانش و ابزاره. مسئلهای که باید اذعان کنم سالها خودم اشتباه کردم. عربستان دارای بهترین ابزار بود ولی چیزی که ابزار رو به کار میگیره دانش که ظاهرا فاقد اون بوده یا طرف مقابل دانش بیشتری داشته!
تصور من قبل از ورود به دانشگاه در دوره کارشناسی این بود که وقتی وارد دانشگاه شدم مجموعهای از اطلاعات رو دریافت میکنم که بعد از اون به راحتی در بازار کار مرتبط با رشتهی تحصیلی کار پیدا خواهم کرد و احساس رضایت خواهم کرد! اما بعد از یک سال کارشناسی هر اتفاقی افتاد جز تصوری که داشتم! در واقع بحث سر انتظارات و هم راستا نبودن انتظاراتم با اهداف و ماهیت نهادی بود که در اون قرار داشتم. بنظرم همین اشتباه از طرف دوست من که در ابتدای ویرگول بهش اشاره کردم رخ داده و متاسفانه بسیاری از افراد در جامعه ما!
ما یک هستهی دانش داریم که اون رو به کمک ابزارآلاتی پیاده سازه میکنیم. اما اتفاقی که میافته-که بنظرم به جوونیمون باید بخشیده شه-اینه که ابزارآلات به دلیل جذابیت، کاربردی بودن، درخواست از طرف بازار کار و ... از طرف دانشجو بیشتر از خود دانش مورد تقاضا قرار میگیره! در دنیای برنامه نویسی آگهی استخدامهایی میبینیم که لیستی از زبانهای برنامه نویسی و فریم وورکهایی رو از جویای کار انتظار دارند که بدونه و این در حالی که کارفرمایان اگر عاقل باشند به دنبال افرادی هستند که دانش را به کمک ابزار پیاده کنند! پیشنهاد میکنم مقاله پویا پیرحسینلو رو که بنیان گذاران ابرآروان هستش مطالعه کنید. قسمتی از اون مقاله:
انگار عطش سیریناپذیر شرکتهای استارتآپی به جذب، در وضعیتی که بسیاری از تیمهای ارزیاب فاقد توانمندی کافی بودن، باعث پدید اومدن نسل بزرگی از متخصصان با دانش سطحی شده. متاسفانه استفاده از ابزارها و فریمورکهای مختلف، سرپوش یا بهتر بگم دوپینگی بوده روی بیدانشی این افراد.
من این رو قبول میکنم که تمرکز هر فرد میتونه متفاوت باشه! بعضی روی ابزار تمرکز میکنند هر چند که دانش رو در سطح قابل قبولی دارند و بعضی بر روی دانش تمرکز میکنند و با ابزارآلات آشنایی دارند و این قضیه مطمئنن صفر و یک نیست اما بنظرم فردی موفق میشه که هر دو رو با هم داشته باشه. دانش رو داشته باشه و ابزارهای پیاده سازی رو دانش بشناسه.
افرادی که با ساز و موسیقی آشتاییتی داشته باشند میدونند که بسیاری از افراد میتونند ساز بزنند اما فردی میتونه آهنگ سازی کنه و خلاقیت در زدن ساز داشته باشه که تئوریهای لازم و دانش کافی از موسیقی رو بشناسه و تسلط داشته باشه! این فرد مطمئنن بهتر میتونه ساز بزنه و به یک ساز بسنده نخواهد کرد چرا که چیزی که بین تمام سازها تقریبا مشترک دانش موسیقی و ترجیح این که کدوم ساز انتخاب بشه به ذائقه فرد مربوطه!
از این مثالها بسیار میشه زد اما خیلی خلاصه میشه گفت که اگر رانندگی رو خوب یاد بگیره فرقی چندانی نمیکنه پشت چه ماشینی میشنید! هر وسیلهی نقلیهای باشه بالاخره قلق کار دستتون خواهد اومد و حرکت رو به جلو خواهید کرد.
بنظرم جواب در اسم نهادی که داریم ازش صحبت میکنیم کاملا مشخصه! اما باز هم به ماهیت اون نهاد بستگی داره و قبول دارم که دانشگاه تبدیل به یک اسم عام شده. نکته اینجاست که هر فرد در لحظه انتخاب باید دقت کنه که به کجا با چه هدفی داره میره و انتظاراتش رو با تصمیماتش هم راستا کنه تا رضایت به حد مطلوبیت برسه! بنظرم اشتباه بزرگیه که وارد دانشگاه بشیم و شکایت کنیم که وقتمون رو تلف کردن و یکسری مطالب غیر کاربردی رو یادمون دادن و این در حالی که ما اشتباه کردیم و چشم بسته و نه از روی علم انتخاب کردیم که بریم دانشگاه در حالی که علاقه ما در جایی مثل نهادهای فنی حرفهای ارضاء میشد. و این رو هم باید قبول کرد کار فرهنگی و آگاهی سازی در این زمینه در حداقل خودش قرار داره برای همین بود احساس کردم که همچین مطلبی رو بهتره در قالب یک ویرگول بنویسم تا شاید و شاید ذرهای بتونم زاویه دید خودم به مسئله رو به بقیه نشون بدم!
من مینویسم چون وقتی افکارم در قالب نوشته میارم باعث میشه منظمتر فک کنم لذا ادعای بر درست بودن افکارم ندارم. امیدوارم که مطلب فوق براتون مفید بوده باشه. :)