الگوی کرکپاتریک (Kirkpatrick Model) یکی از مدلهای مشهور برای ارزیابی آموزش و یادگیری است که شامل چهار سطح ارزیابی میشود: واکنش، یادگیری، رفتار و نتایج. با این حال، این الگو انتقادات و چالشهایی نیز دارد که به برخی از آنها اشاره میکنم:
1. سادگی بیش از حد:
• برخی منتقدان بر این باورند که الگوی کرکپاتریک به سادگی بیش از حد است و نمیتواند پیچیدگیهای فرآیند یادگیری و تأثیرات آن بر سازمان را به طور کامل پوشش دهد.
2. عدم توجه به زمینه:
• این مدل به زمینه یا شرایط خاص یادگیری توجه کافی ندارد. عواملی مانند فرهنگ سازمانی، محیط آموزشی و ویژگیهای شرکتکنندگان میتواند تأثیر زیادی بر نتایج داشته باشد.
3. فقدان معیارهای کمی:
• در برخی سطوح، به ویژه در سطح نتایج، تعیین معیارهای کمی برای اندازهگیری موفقیت دشوار است. این موضوع میتواند منجر به ناپایداری در ارزیابیها شود.
4. تأکید بر نتایج کوتاهمدت:
• الگوی کرکپاتریک بیشتر بر نتایج کوتاهمدت تأکید دارد و ممکن است نتایج بلندمدت و پایدار یادگیری را نادیده بگیرد.
5. عدم توجه به فرآیند یادگیری:
• این الگو بیشتر بر روی نتایج نهایی تمرکز دارد و به فرآیند یادگیری و چگونگی دستیابی به نتایج توجه کافی نمیکند.
6. پیچیدگیهای ارزیابی رفتار:
• ارزیابی تغییرات در رفتار (سطح سوم) میتواند بسیار پیچیده باشد و نیازمند زمان و منابع بیشتری است که ممکن است در عمل فراهم نشود.
7. عدم شفافیت در ارتباط بین سطوح:
• برخی از منتقدان معتقدند که ارتباط بین سطوح مختلف الگو به وضوح مشخص نیست و ممکن است باعث سردرگمی در ارزیابیها شود.
8. عدم تطابق با تکنولوژیهای جدید:
• با پیشرفت فناوریهای آموزشی، نیاز به مدلهای جدیدتر و جامعتر برای ارزیابی یادگیری وجود دارد که ممکن است الگوی کرکپاتریک نتواند به خوبی با آنها سازگار شود.
با وجود این انتقادات، الگوی کرکپاتریک همچنان یکی از ابزارهای مفید در ارزیابی آموزش و یادگیری محسوب میشود، اما باید با دقت و توجه به محدودیتهای آن مورد استفاده قرار گیرد.