ویرگول
ورودثبت نام
نادیا هدایت #ن_هدایت
نادیا هدایت #ن_هدایتآدم های امن زندگی هم باشیم
نادیا هدایت #ن_هدایت
نادیا هدایت #ن_هدایت
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

پارت سوم شیفت شب

سردخانه

اینجا انسان‌ها انتخاب‌شان را کرده‌اند، از برزخ فاصله گرفته‌اند.

اکنون پارچهٔ سفید تن‌شان را پوشانده و آرام بر تخت آهنی خوابیده اند.

تصمیمی جسورانه، در جهانی که هیچ چیز در آن مطلق نیست.

گاهی این رفتن می‌تواند نشانهٔ موجودیت باشد، گاهی نشانهٔ پایان و تمامیت.

اما نمی‌دانم… براستی انسان چه موجودی‌ست؟

چگونه می‌تواند در اوج خواستن برای زندگی، ناگهان همه چیز را رها کند و برود؛

به سوی جهانی که هیچ نمی‌شناسدش؟

مرگ شاید همان باشد که تولد بود:

رها شدن از رحم امن و پرتاب شدن به جهانی ناشناخته.

اما این بار مادری که روزی همراه‌مان بود، حضور ندارد.

ما تنها می‌رویم، بی‌آنکه بدانیم چه چیزی در انتظارمان است.

هوای یخ‌زدهٔ سردخانه و سکوت وهم‌آلودش مدام تکرار می‌کند:

کسی اینجا به آرامی خوابیده است.

و من می‌اندیشم به آنان که در برزخ، تصمیم به رفتن گرفتند،اما در سردخانه دوباره چشم گشودند.

شاید دنیای دیگر آن‌قدر هراس‌انگیز بود که طاقت ماندن در آن را نداشتند و پیش از آنکه دیر شود، بازگشتند به همین دنیای فانی.

به‌راستی… چه چیزی در انتظار ماست؟

۴
۰
نادیا هدایت #ن_هدایت
نادیا هدایت #ن_هدایت
آدم های امن زندگی هم باشیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید