نادیا هدایت #ن_هدایت·۲ ماه پیشپارت هفتم قتل غیر قابل قبولتمام این ها دسیسه اس یا واقعا لیا بازیگر خوبی؟
نادیا هدایت #ن_هدایت·۲ ماه پیشپارت ششم قتل غیر قابل قبول-: من هیچ کاری نکردم چرا باور نمیکنید من عاشق هاردی م _: تو مگه دیشب با هاردی نگذروندی هان تو رو ما لخت تو خونه پیداکردیم همین طور هاردی ب…
نادیا هدایت #ن_هدایت·۳ ماه پیشپارت سوم قتل غیر قابل قبولبتونم لباسام بپوشم هنری داشت وقایع ایی که دیده بود میگفت مانلی فقط اشک میریخت هاردی من فقط ۲۸ سالش بود من هنوز باورم نمیشه چه اتفاقی افتاد…
نادیا هدایت #ن_هدایت·۳ ماه پیشپارت دوم قتل غیر قابل قبولهاردی اومد داخل _: هاردی لیا کجایین چه خبره چرا جیغ میزدید ؛من و هاردی دید نتونست ادامه بده مثل همیشه برامون نون تازه گرفته بود من ی ملافه…
نادیا هدایت #ن_هدایت·۳ ماه پیشقتل غیرقابل قبولهنوز باورم نمیشه ، نمیتونم از وسط اتاق تکون بخورم یا حتی لباس بپوشم هنوز صورت خونی شو دارم میبینم نمیفهمم چه اتفاقی افتاده چجوری هاردی تو ا…
نادیا هدایت #ن_هدایت·۳ ماه پیشپارت سوم شیفت شبسردخانه اینجا انسانها انتخابشان را کردهاند، از برزخ فاصله گرفتهاند.اکنون پارچهٔ سفید تنشان را پوشانده و آرام بر تخت آهنی خوابیده اند.ت…
نادیا هدایت #ن_هدایت·۳ ماه پیشپارت دوم شیفت شبوقتی دیوارها نفس را در گلو حبس میکنند…بیمارستان هنوز سرمای زمستان گذشته را در خود نگه داشته بود که پاییز امسال از راه رسید. نمیدانم این س…
نادیا هدایت #ن_هدایت·۳ ماه پیششیفت شببیمارستان مکانیست برای شفا. اما شفا همیشه یک معنا ندارد؛ گاهی یعنی بازگشت به جسمِ سالم، به آغوش خانواده، به زندگی روزمره و گاهی شفا یعنی ر…