انگار سرنوشت آدمی را با نخل (۱) گرهزدهاند، صلح و جنگ، شادی و غم، وصال و فراق جملگی با نخل تعریفشده است، درختی بهسان آدمی، با قامتی قد کشیده، ناظر بر تمام احوالات بشر، از ازل تا به ابد، ایستاده در نخلستان ما را مینگرد، هابیل را، قابیل را، شیث و یعقوب را، ابراهیم و اسماعیل را، مریم و عیسی را، محمد را، علی را، زینب و حسین را …
نخل درختی است استوار، صبور و بردبار، ثمردهنده، پایدار، اگر سر از تنش جدا کنی چون آدمی میمیرد، و چون بدو محبت کنی به تو ثمر میبخشد، سایه میدهد، قوت میدهد...
همین ۳۰ سال پیش بود، جنگ میان حق و باطل، دفاع مقدس را میگویم، نخلستان شده بوده سنگر، حامی، برج دیدبانی، صدام که دید بهغیراز رزمنده نخل نیز پایکار آمده است، تاریخ را تکرار کرد، سر از بدنش جدا کرد، با او جنگید، شهیدش کرد، اما چه سود که نمیدانست خدا فرموده يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ المُؤمِنينَ عَلَى القِتالِ إِن يَكُن مِنكُم عِشرونَ صابِرونَ يَغلِبوا مِائَتَينِ وَإِن يَكُن مِنكُم مِائَةٌ يَغلِبوا أَلفًا مِنَ الَّذينَ كَفَروا بِأَنَّهُم قَومٌ لا يَفقَهونَ(۲)، حال که به نخل نگاه میکنم تاریخ را مرور میکنم و بر استقامتش، صبرش و سینهاش غبطه میخورم، چه تاریخها، داستانها، وقایع و دیدارها که ندیده و چه پیامها و نجواها که نشنیده است…
خوب که بنگری نخلستان خود اجتماعی است چون شهر، با بیش از ۲۰۰۰ نحله و نوع، انگار زمانی که خدا آدم و نخل را از تیرههای مختلف آفریده هر دو را در زمین گسترانیده، نخل و آدمی باهماند، همدماند، انیس، جلیساند، دلارام هماند…
نخل را که مینگرم با خود میگویم کسی راست خرما ز نخل بلند، که بر نخل خرما رساند کمند(۳)، که رسیدن به ثمر صبر میخواهد و همت…
اگر روزی زمینی، باغی، باغچهای، داشته باشم نخلی در او خواهم کاشت و نامی به او خواهم داد…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ - واحد شمارش انسان و نخل و شتر، نفر است.
۲ - سوره مبارکه الأنفال آیه ۶۵.
۳ - نظامی » خمسه » شرف نامه » بخش ۲۴ - پاسخنامه دارا از جانب اسکندر.