معصومه کرم پور
معصومه کرم پور
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

ایده رو تن بزن !

چند وقت پیش خواستم برم مسافرت . همینطوری که چمدون رو جمع می کردم دنبال یک شلوار گشاد می گشتم . یاد دامن شلواری ای افتادم که یک سال پیش خریده بودم و چون کرونا شد و مهمونی و مسافرتها تعطیل شد توی کشوی کمدم در حال استراحت بود ! نو نو بود و هنوز نپوشیده بودمش ! رفتم و گذاشتمش تو چمدون ،

القصه رفتم سفر و اونجا لازم به پوشیدن اون لباس شد . از تو چمدون بیرون اومد و بعد از یکسالی رفت تو تن من ! نو بود و خیلی حس خوبی داشت ! مخصوصا اینکه یکی دو نفر هم از شکل و شمایل ش تعریف کردند و من خیلی خوشحال تر شدم . تا اینکه ، ، ،


تا اینکه وقت ناهار شد ! مهمون بودیم و تعداد مهمونا زیاد بود و سفره انداختند رو زمین ! تا قبل از ناهار که من روی مبل می شستم و همه از لباسم تعریف می کردند همه چیز خوب بود اما چون سفره رو روی زمین انداختند من هم مثل بقیه روی زمین نشستم ! اما ، ،

لباسم راحت نبود ! فاق ش کشیده می شد ! احساس می کردم قدش هم از مچ کوتاهه !

خلاصه که غذا کوفتم شد !همینطوری ذهنم پیرامون این داستان می چرخید !

لباس یک سال تو کشو بود و منم فکر می کردم خیلی خوبه اما وقتی پوشیدمش و یکم تو تنم بود فهمیدم که اصلا لباس خوبی نیست !

بعد یاد ی ایده ای که داشتم افتادم . مدتها بود ی ایده برای شروع ی کاری داشتم که هی دل دل می کردم .انگار که اونم ی سالی توی کشو بود و داشت استراحت می کرد ! به خودم گفتم نکنه این ایده رو هم اجرا کنم ببینم خیلی با من جور نیست و نمیشه اجرایی بشه ؟

از فردای همون روز دست به کار شدم ، با اینکه هیچ امکاناتی نداشتم و تو همه ی این مدت هم منتظر بودم تا امکانات جور بشه شروع کردم ، البته که تنهایی سخت بود و واقعا به یکسری از عوامل نیاز بود ولی فکر کردم بیام اون قسمت هایی که میشه به تنهایی و با امکانات کم رو انجام داد ببرم جلو تا برسم به بقیه !

درست مثل قضیه همون دامن شلواری برام اتفاق افتاد ! دو ماهی بود که شروع کردم متوجه شدم که این مسیر منو به هدفم نمی رسونه و باید روشم عوض بشه ، اصلا متوجه شدم که ی جاهایی خیلی اساسی باید ایده رو هم تغییر بدم ! بعد چقدر ناراحت شدم از اینکه چقدر دست دست کردم و منتظر امکانات بودم تا این ایده رو اجرا کنم و حالا که دو سه قدم رفته بودم جلو فهمیده بودم که چه اشتباهی می کردم !

خوب من میتونستم این اشتباه رو یکسال پیش کنم !

چرا زودتر اقدام نکردم !

اینو نوشتم برای شمایی که ایده دارین ، و منتظر هستین تا همه چی جور بشه شروع کنین ! همین الان بلند شین و هر جور که میتونین شروع کنین ، ، شروع کنین و جلو برین ، اگه خوب بود و شد که فبهالمراد اما شاید اصلا مسیر شما این نباشه شاید اصلا این چیزی نباشه که دنبالش هستین و وسط راه بفهمین باید مسیرو عوض کنین . تازه شم نکته مهم اینه که اگه قرار باشه مسیر رو عوض کنین تا شروع نکنین اینو نمی فهمین !

ایدهشروعبازخورد
خوندم و می خونم و عاشق خوندن هستم ولی ، ، ، ارزشمندترین چیزا رو از خود زندگی یاد گرفتم ، وقتی گوشامو تیز کردم !
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید