چرا باید هنگام افسردگی و اضطراب دارو بخورم ؟ چرا باید نخورم؟ ! !
نخوری ها ! ! بیچاره میشی ! بدبخت میشی ! عادت می کنی به این قرصا بعدشم دیگه باید یه عمری قرص اعصاب بخوری ! ولشون کن این دکترا رو ! اینا هیچی حالی شون نیست !
اول از همه بگم که من ده سال اضطراب داشتم ، از یک اضطراب ساده و بسیار ملایم شروع شد و به شدید ترین حالت اضطراب رسید! من به جایی رسیدم که اینقدر حالم بد بود که به خود کشی هم فکر می کردم ! فقط دنبال راهی بودم تا از اینهمه تنش و نگرانی خلاص بشم .شدید تر که شد به افسردگی رسید ، البته چیز عجیبی نیست این مسیر طبیعی اضطرابه ! اضطراب اگر شدید بشه و طولانی مدت به افسردگی هم میرسه و اینجاست که کار خیلی سخت میشه !
خوب حالا بعد از این مقدمه می خوام یه سوالی ازتون بپرسم ، تا حالا دندون درد گرفتین ؟ خوب احتمال زیاد بله ، چی کار کردین ؟ قرصی مسکنی خوردین و خوب شدین . درد دیگه چی ، مثلا معده درد ؟ تپش قلب ؟
یادمه زمانی که قرار بود دفاع کنم چون شاغل هم بودم و یه کارای دیگه هم داشتم نمی تونستم روی پایان نامه م درست و حسابی وقت بزارم .در نتیجه معده درد گرفتم ، دکتر و آندوسکوپی و دارو و بعد از مدتی ، حدود چند ماه خوب شدم .خوب ، شما هم شاید تجربه مشابه داشته باشید ! اگر هم تجربه ش رو نداشته باشید تو اطرافیان تون حتما دیدید ، مادرمن پرفشاری خون داره و نوزده ساله که هر روز قرص فشار خون می خوره .پدرم دو تا از عروق ش گرفته بوده بالن زده و پنج شش سالی هست که برای قلب ش دارو می خوره . شوهر خالم قند داره و بیشتر از بیست ساله که هر روز برای تنظیم قند خونش قرص می خوره .
اصل قصه همینه ، اگر بیمار بشیم باید دارو بخوریم تا خوب بشیم . حالا اگر بیمار نباشیم و یه اختلالی داشته باشیم چی ؟مثلا سیستم تنظیم قند خونمون درست کار نکنه ؟ هیچی باید هرروز داروبخوریم تا بتونه درست کار کنه !
حالا یه سوال دیگه : چرا ما فکر می کنیم که قلب میتونه مریض بشه ، کلیه میتونه مریض بشه ، خون میتونه تنظیم نباشه ، زانو میتونه مریض بشه ، کبد میتونه مریض بشه ،چشم ، گوش ، روده ، همه شون میتونن مریض بشن یا اختلالی پیدا کنن ولی مغز نمی تونه ؟ ؟ ! ! ! !
مغز حق نداره مریض بشه ! همه اندام ها میتونن مریض بشن ولی مغز نه !
در حالیکه معده بیکار هست و وقتی ما غذا می خوریم به کار میفته ! گوش بیکار هست وقتی ما صدایی رو می شنویم کار میکنه ! زانو وقتی ما نشستیم کاری نمیکنه راه که میفتیم به کار میفته ! معدود اعضای بدن هستند که در حالت عادی هم کار می کنن اما مغز چی ؟مغز ، هم ، کارای خودش رو میکنه و هم کارای سایر اعضای بدن رو کنترل میکنه ! در واقع مغز دائم در حال کار کردنه ، همیشه و همه وقت و همه جا ، حتی وقتی ما خواب هستیم !
حالا چطور شده که ما به این مغز بیچاره اجازه مریض شدن نمی دیم ؟ اجازه اختلال داشتن نمی دیم ؟
این از یک باور غلط می آد که داروی مغز باعث اعتیاد به دارو میشه ! صادقانه بهتون بگم که ده سال اضطراب داشتم و مدتی هم در برابر دارو خوردن مقاومت می کردم ، بعد که دکتر رفتم و بهم دارو داد اونم فقط یک قرص ، حدود دو ماه خوردم و دوماه و نیم هم نصفه خوردم که دارو کم کم قطع بشه !
بعد از دو هفته انگار که آب ریختند رو ی آتش ! وای خدایا ، من همون آدمم ؟ چرا یکباره همه چیز عوض شد ؟ چرا اینقدر من فرق کردم ؟ حتما یه چیزی تو مغزم کم بود دیگه ، حتما تنظیم نبود دیگه مثل همون قند خون !
اونجا بود که فهمیدم چه اشتباهی کردم و دارو نخوردم ! چرا وقتی با خوردن یک قرص اینقدر حالم خوب شد ، اینقدر آروم شدم ، اینقدر نگاهم به دنیا عوض شد زودتر این کارو نکردم ؟ ؟ من زمانی برای معده م روزی ده دوازده تا قرص میخوردم و اصلا هم مقاومتی نداشتم ولی چرا به مغز که رسید اینطور گارد گرفتم ؟ باور کنید دکتر داروی منو قطع کرد منم معتاد بهش نشدم ،اصلا فرض کن که معتاد هم بشیم . جدی میگم فکر میکنی چی میشه ؟ هیچی . هیچی نمیشه ! تازه میشیم مثل این آدمایی که قند خون دارن و بیست ساله که داروی قند خون می خورن . چه اشکالی داره یکی برای تنظیم قند خونش قرص بخوره یکی برای تنظیم نشاط خونش !
به قول سهراب سپهری : چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید !
باور کنید راهش همون بود ، باور کنید چاره ش همون بود باورکنید اون قفل با اون کلید باز میشد و فقط همون کلید ، اگر کلید رو نخوای قفل همچنان بسته می مونه ! با دارو نخوردن فقط فرصت های قشنگ زندگی کردن ، لذت بردن و آرامش داشتن رو از خودمون می گیریم.