معصومه کرم پور
معصومه کرم پور
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

چیکارکنیم که به هدف مون برسیم ؟ ! ؟

اگر به من بگن که یک دعا در حق کسی کن اون دعا اینه :

امیدوارم در زندگی همیشه هدف داشته باشی ! ! به نظر من همه چیز از هدف داشتن می آد ، اینکه هدفی داشته باشی و براش تلاش کنی بهش برسی یا بهش نرسی ولی اگر بتونی بهش برسی آخر زندگیه ! لحظه ای که آدم برای یک هدف تلاش میکنه تمام هورمون های مثبت خون ش در حال ترشح هستن و لحظه ای که به یک هدف دسترسی پیدا میکنه دوپامین در مغزش خیلی زیاد میشه و هورمون اصلی انگیزه و اشتیاق برای ادامه زندگی دوپامین هست .

خوب حالا چیکار کنیم که به اون هدفه برسیم ؟ شاید شما بگین خیلی تلاش کنیم ، ابزار مناسب داشته باشیم ، از متخصص کمک بگیریم ، از مسیر خوبی حرکت کنیم : بله این ها همه شون درست هستن اما جواب سوال این نیست!

جواب سوال خود هدفه ! اینکه خود هدف رو باید جوری تعیین کنیم که قابل دستیابی باشه ! :)

در حقیقت یک هدفی تعیین کنیم که با تلاش و ابزار مناسب بشه بهش رسید چرا که اگر تلاش کنی و ابزار هم درست انتخاب شده باشه و بعد بهش نرسی دچار ناکامی میشی و اونوقت همه ی اون ترشحات مثبت خون ت تبدیل میشه به ترشحات منفی ! هورمون های استرس مثل کورتیزول زیاد میشه و هورمون شادی که همون سروتونین هست کم میشه !

تو دنیا خیلی قبل تر از اینکه این مساله به فکر من و شما بیفته به این مساله فکر شده و براش راهکار تعیین کردند . یک استانداردی تعریف کردند به نام اسمارت SMART که هر هدفی اگر بتونه تو اون چهارچوب قراربگیره احتمال رسیدن بهش بسیار بالاست ! خوب بریم با هم ببینیم این مقیاس اسمارت SMART چی هست:


کلمه اسمارت پنج تا حرف داره که هر حرفش مخفف یک کلمه در انگلیسی هست به صورت زیر:

حرف S : از ابتدای کلمه specific به معنی مشخص

یعنی هدف تون رو دقیقا مشخص کنید : من می خوام پولدار بشم هدف مشخصی نیست . اما اینکه من می خوام خیاط ماهری بشم و از این راه پول زیادی در بیارم میشه هدف مشخص!

حرف M : از ابتدای کلمه Measurable به معنی قابل اندازه گیری

یعنی برای هدف اندازه تعیین کنید : من می خوام از راه خیاطی یک میلیارد پول دربیارم . قابل اندازه گیری بودن رو بهتره در طول مسیر هم تعریف کنید مثلا ماهی بیست میلیون حداقل در بیارم و در آخر هم یک میلیارد هدف نهایی باشه .

حرف A از ابتدای کلمه Achievable به معنی قابل دستیابی

این به نظرم مهم ترین معیار این مقیاس هست . اینکه هدف با امکانات و توانایی ها و شرایط من هم خونی داشته باشه و طبق این داشته هام اگر تلاش کنم بهش میرسم .مثلا من نه پول دارم نه مدیریت بلدم نه از آشپزی چیزی میدونم بعد هدفم این باشه که بهترین رستوران های زنجیره ای غذای ملل رو در تهران می خوام تاسیس کنم ! یادمه زمانی که دانشجو بودم یکی از همکلاسی هامون میگفت من می خوام رییس جمهور امریکا بشم ! فکر کن یک ایرانی تو ایران ، کشوری که دائم با آمریکا در تحریمه بعدش تو حتی یک کلمه هم انگلیسی بلد نیستی ! خوب معلومه این هدف قابل دستیابی نیست ! البته گاهی ما تخصص رو نداریم اما با امکانات و شرایط مون میتونیم بریم یاد بگیریم مثل خیاطی ، میشه رفت و آمورش دید یا این که خودمون اصول اولیه خیاطی رو بلدیم و حالا پول هم داریم و میریم یک خیاط رو استخدام می کنیم .

مثال دیگه : من ورزشکار خوبی هستم و اندام خوبی دارم خوب هدف گذاری می کنم که فوتبالیست بشم . در نظر اول بله هدف خوبیه اما من سی ساله هستم ! ! حالا به نظرتون قابل دستیابی هست ؟

حرف R از ابتدای کلمه Realistic به معنی واقع گرایانه

اینم به اندازه ی نکته قبلی مهمه و البته جدی ! اینکه خودمون بشینیم با خودمون فکر کنیم چقدر این هدف با واقعیت زندگی من هماهنگی داره . ؟ ؟

یادمه زمانی که لیسانس اولم رو میخوندم یک دوستی داشتم که ما هردوتامون عاشق حیوانات بودیم . بعد نشستیم با هم به این نتیجه رسیدیم که یک گاوداری بزنیم . یک آشنایی پیدا شد که گاوداری داشت و ما یکروز رفتیم بازدید : تا زمانی که گاوها رو ناز می کردیم و بهشون علف می دادیم همه چیز خوب بود اما یادمه همچین که به تمیز کردن و شیر دوشیدن رسید و همچین که رفتیم وسط گاوها و از بوی خروجی معده شون مشام مون پر شد هر دوتامون به این نتیجه رسیدیم که ما نمی تونیم تو همچین محیطی دووم بیاریم !

یاکه خودم خوب یادمه که چون درسم خیلی خوب بود از بچگی همه تو گوش من خونده بودند تو باید دکتر بشی!

یک دوره کار عملی تو لیسانس اولم رفتم بیمارستان ! هر روز با مریض ها گریه می کردم وای نگم براتون که یک بیماری فوت کرد و یک هفته بر من چه گذشت ! همونجا فهمیدم که منو برای این کار نساختند !این میشه واقع گرایانه .

حرف T از ابتدای کلمه Timeframeبه معنی چهارچوب زمانی

یعنی برای هدف تون یک زمان کلی تعریف کنید و براش مرحله تعریف کنید و برای هر مرحله هم یک زمان

تعریف کنید .در مثال خیاطی ، چهارچوب زمانی این میشه : من می خوام در عرض پنج سال به یک میلیارد برسم ماهی بیست میلیون .

حالا من می خوام لاغر بشم اگر بره تو چهار چوب اسمارت چی میشه ؟ اصلا لاغر بشم درست نیست ! درستش این میشه :

من می خوام در عرض یک سال حدود سی و دو کیلو از وزنم رو کم کنم از طریق ورزش و رژیم سه ماه اول ماهی پنج کیلو و نه ماه بعد ماهی دو کیلو .

برای هر یک از این کلمه ها در انگلیسی لغات جایگزین دیگری هم هست : مثلا به جای achievable ممکنه شما کلمه attainable رو شنیده باشید . یا به جای کلمه timeframe شما کلمه time base و یا کلمه time bound رو شنیده باشید . در هر حال مفهوم اصلی هدفگذاری اسمارت همین هست . امیدوارم این مطلب براتون مفید بوده باشه .

همیشه پرتلاش و هدفمند باشد:))



smartهدفگذاری اسمارترسیدن به هدفمدیریت هدفپشتکار اراده
خوندم و می خونم و عاشق خوندن هستم ولی ، ، ، ارزشمندترین چیزا رو از خود زندگی یاد گرفتم ، وقتی گوشامو تیز کردم !
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید