امروز وقتی داشتم از مدرسه بر میگشتم، یهو یکی از هم سرویسیهام(که خواهر بزرگتر داره) گفت که خواهرش همیشه میگه "کاش جای شماها بودم" و براش سوال شده که چرا خواهرش باید دلتنگ اوقات نحس دبیرستان بشه؟ خب راستش وقتی داشت اینو می گفت، برام عادی بود. چون خیلی ها قبل تر بهم اینو گفته بودن، ولی بعدش واقعا به نظرم عجیب اومد. خب قبلا نمیدونستم تو دبیرستان چخبره. ولی الان که میدونم واقعا همچین ادماییو درک نمیکنم! اخه دوران کنکور چه لذتی برای توی فارغ التحصیل داره؟
بعد اون یکی هم سرویسیم گفت که یکی از فامیل های کلاس چهارمیش داشته از حجم درس هاش غر میزده(در حالی که درس چهارم ابتدایی واقعا چیز سنگینی نیست!!) و اون بهش گفته "کاش من جای شماها بودم" بعد که یکمی فکر کردم، دیدم خب اون کلاس چهارمی هم فکر میکنه داره سختترین درسای دنیا رو میخونه، در حالی که برای یه دبیرستانی اونا مثل جکه.
خلاصه که دغدغه و چالش هر آدمی با خورش بزرگ میشه. بعضی جاها هم اون مجبورت میکنه بزرگ شی. مجبور میشی برای داشتن بازدهی مطلوب ساعت ها سخت تلاش کنی و استرس بکشی و درنهایت به نتیجه مطلوبت نرسی. این احتیاج به تغییر بزرگ توی زندگی داره. بگو ببینم، تاحالا چندتا تغییر بزرگ توی زندگیت داشتی؟!