برای چالش کتابخوانی آبان ماه طاقچه، باید کتابی رو میخوندیم که "کنترل زندگی را به دست خودمان می دهد". این جمله خلاصه کتاب تئوری انتخاب نوشته ی ویلیام گلسر است! کتابی که اصل را بر این قرار می دهد که ما مسئول انتخاب های خود هستیم و درصد قابل توجهی از مشکلات و بیماری های روانی و یا حتی جسمی ما از نقص در انتخاب ها و تغییر دنیای مطلوب ما نشئت می گیرد و سعی می کند این موضوع را به بیماران خود و خوانندگان کتاب یاد دهد تا آن ها به جای استفاده از شیوه کنترل بیرونی، از شیوه کنترل درونی برای گذر زندگی و داشتن روابط صحیح استفاده کنند
در این کتاب به چهار نوع رابطه زن و شوهر، والد و فرزند، شاگرد و معلم و مدیر و کارمند اشاره می شود. سوالی که برای من در این بخش به وجود آمد این بود که در هر چهار نوع رابطه گفته شده، طرفین رابطه وضایف متفاوتی نسبت به همدیگر بر عهده دارند و ای کاش نویسنده یک رابطه برابر مانند رابطه دو دوست یا دو همکار با همدیگر را نیز بررسی می کرد.
بخش قابل توجهی از کتاب به بازگویی خاطرات نویسنده از بیماران خود و آوردن مثال هایی از کاربرد این تئوری به نظر نویسنده خودساخته اختصاص دارد. این تئوری که نویسنده آن را از آن خود می داند، چیزی بیشتر از مختار بودن انسان نیست که هر بنی بشری از بدو تولد و تا زمان مرگ آن را می داند ولی ممکن است در طی زندگی فراموش کند که وضعیتی که در آن قرار دارد حاصل انتخاب خود اوست! نویسنده گمان می کند که اولین کسی است که به همچین نتیجه ای رسیده و می کوشد با استفاده از برگزاری کلاس های مختلف، آن را به بقیه افراد نیز بیاموزد
خواندن این کتاب را به هیچ کس توصیه نمی کنم چرا که تمام اطلاعات موجود در آن از جمله واضحاتی است که نیاز به آموختن ندارد!
اما درباره ی چالش کتابخوانی طاقچه. از بین هشت کتابی که تاکنون و در سال 1402 خواندهایم، چهار کتاب در حوزه روانشناسی دسته بندی می شود، در حالی که به موضوعات جذابی مانند تاریخ و علوم نوین پرداخته نمی شود. در ادامه سال نیز حداقل یک ماه (اگر کتب دی و بهمن را روانشناسی در نظر نگیریم) به موضوع روانشناسی اختصاص داده شده است. این تاکید زیاد، مناسب نیست
"برای دستیابی و حفظ روابط موردنیاز باید زورگویی، اجبار، تحمیل، تنبیه، پاداش، فریب، ریاست، ترغیب، انتقاد، سرزنش، گلایه، نق زدن، اذیت کردن، رتبهبندی، درجهبندی و پس کشیدن را کنار بگذاریم. در عوض بهجای این رفتارهای مخرب، باید دلسوزی، گوش دادن، حمایت، مذاکره، تشویق کردن، محبت کردن، همراهی کردن، اعتماد، پذیرش، استقبال و احترام گذاشتن را انتخاب کنیم."
"فرضیه عملیاتی که روانشناسی کنترل بیرونی در دنیا به کار میگیرد این است: اگر افرادی را که کار خطایی انجام میدهند تنبیه کنیم؛ آنگاه آنها کاری را که ما میگوییم انجام خواهند داد؛ و سپس اگر به آنها پاداش بدهیم، آنها به کاری که ما میگوییم ادامه میدهند. این فرضیه بر تفکر اغلب مردم روی کره زمین حکمفرما است."
"سالها قبل، کشیشی اهل شیکاکو به نام جان که او را میشناختم مطلبی را به من گفت که هرگز آن را فراموش نمیکنم. او گفت بهترین کاری که پدر و مادرها میتوانند برای فرزندانشان انجام دهند؛ این است که یکدیگر را خیلی دوست داشته باشند و عاشق هم باشند."