در دنیای پیچیده و بهسرعت در حال تحول امروز، قدرت دیگر یک منبع محدود و تقسیمشدنی نیست. سازمانهای موفق آن را بهجای تقسیم، بازآفرینی میکنند. اما تفاوت میان تقسیم قدرت، بازآفرینی قدرت و حتی تفویض اختیار چیست؟ چگونه میتوان این مفاهیم را در عمل پیاده کرد؟
تقسیم قدرت: محدودیتها و پیامدها
تقسیم قدرت معمولاً بر اساس الگوی “بازی جمع صفر” صورت میگیرد. در این حالت، قدرت به بخشهایی تقسیم میشود که هر بخش مستقیماً به کاهش سهم دیگری منجر میشود. این رویکرد میتواند رقابت ناسالم، تداخل در مسئولیتها و کاهش انگیزه را به دنبال داشته باشد.
تفویض اختیار: گامی در مسیر توانمندسازی
تفویض اختیار به معنای واگذاری بخشی از قدرت یا مسئولیت به افراد دیگر است. در این فرآیند، مدیر یا رهبر بخشی از اختیارات خود را به افراد دیگر منتقل میکند، اما همچنان کنترل و مسئولیت نهایی در دست او باقی میماند. هرچند تفویض اختیار میتواند به افزایش بهرهوری کمک کند، اما تا زمانی که با شفافیت، آموزش، و اعتماد همراه نباشد، نمیتواند به معنای واقعی توانمندسازی منجر شود.
بازآفرینی قدرت: رویکردی به بازی برد-برد
بازآفرینی قدرت مفهومی فراتر از تقسیم یا تفویض است. در این رویکرد، قدرت نه تنها کاهش نمییابد، بلکه از طریق تقویت ظرفیتها و تواناییهای افراد و سازمان، تکثیر میشود. بازآفرینی قدرت زمانی اتفاق میافتد که:
• همه اعضا درک مشترکی از اهداف، معیارهای تصمیمگیری و دلایل پشت اقدامات سازمانی داشته باشند.این درک مشترک باعث میشود افراد با استقلال و هماهنگی عمل کنند.
• اعتماد متقابل ایجاد شود.در بازآفرینی قدرت، رهبران قدرت خود را از دست نمیدهند بلکه از طریق اشتراکگذاری دانش و ایجاد فضا برای خلاقیت، قدرت بیشتری خلق میکنند.
• فرهنگ یادگیری و نوآوری تقویت شود.بازآفرینی قدرت نیازمند فضایی است که در آن اشتباهات بهعنوان فرصت یادگیری دیده شوند و ایدههای جدید ارزشمند باشند.
تفاوت بازآفرینی قدرت با تفویض اختیار
در تفویض اختیار، تمرکز بر واگذاری وظایف و اختیارات است. اما در بازآفرینی قدرت، تمرکز بر خلق فضایی است که در آن همه افراد احساس توانمندی کنند. به عبارت دیگر، تفویض اختیار میتواند بخشی از بازآفرینی قدرت باشد، اما این مفهوم صرفاً به واگذاری خلاصه نمیشود. بازآفرینی، توانایی بازتولید قدرت در تمامی سطوح سازمان را دارد، بهگونهای که هم اعضا و هم رهبران به شکل همزمان توانمند شوند.
چگونه بازآفرینی قدرت را در سازمان خود پیاده کنیم؟
1. همراستایی در چشمانداز و اهداف: مطمئن شوید همه افراد درک مشترکی از اولویتها و مأموریت سازمان دارند.
2. تقویت مهارتها و شایستگیها: به افراد ابزار و آموزشهایی بدهید که به آنها کمک کند از قدرت خود به بهترین نحو استفاده کنند.
3. ایجاد فرهنگ اعتماد و شفافیت: فضایی ایجاد کنید که در آن کارکنان احساس کنند بخشی از تصمیمگیریها هستند و میتوانند تأثیر بگذارند.
4. مدلسازی رهبری مشارکتی: رهبران باید بهجای کنترل صرف، به تسهیلگری و توانمندسازی اعضای تیم بپردازند.
سازمانی پویا و توانمند:
بازآفرینی قدرت، سازمانها را به سوی خلق ظرفیتهای جدید و بهرهگیری از نیروی جمعی هدایت میکند. این رویکرد نه تنها افراد را در انجام وظایف خود توانمند میسازد، بلکه به رهبران کمک میکند از توان جمعی برای دستیابی به اهداف مشترک بهره بگیرند. چنین سازمانی، بهجای تمرکز بر محدودیتها، فرصتها را بازتعریف میکند و مسیر موفقیت را برای همه هموار میسازد.