محمدرضا مهران جلیل
محمدرضا مهران جلیل
خواندن ۲ دقیقه·۱۳ روز پیش

عاشورا واقعه نیست، اسم رمز است.


عاشورا واقعه نیست؛ اسم رمز است.

کربلا را نمی‌توان با چشم تاریخی دید، چراکه در سطح تاریخ، حقیقت دفن می‌شود.

در لایهٔ زیرین، آن‌چه رخ داد، تجلی یک کهن‌الگو بود:

نبرد قهرمانِ فردیّت‌یافته با سایه‌ای که از توده‌ها تغذیه می‌کرد.

حسین، از ناخودآگاه جمعی ما بیرون می‌تراود، تا نشان دهد که انسان، در اوج ظلمت، می‌تواند به نوری از جنس الوهیت بدل شود.

او که از «من» گذشته، با «جان» خویش پیمان می‌بندد، نه برای بقای جسم.

این اشعار از دفتر ششم مثنوی، تنها نجوایی بر مردانگی و حقانیت حسین نیست؛

ضربه‌ای‌ست بر آیینهٔ وجدان، برای آن‌که خواب است تا از خوابی سهمگین بیدار شود.

مولانا، واقعهٔ عاشورا را به تماشا نمی‌نشیند؛

او از درون آن عبور می‌کند،

از لایهٔ بیرونیِ خون و خاک،

تا باطنِ رهایی در اوجِ کمال انسانی.

امام حسین، در این نگاه، صرفاً تنِ به خاک‌افتاده‌ای نیست؛

او روح سلطانی‌ست که از زندان صورت، به ساحت معنا تاخته است.

بند گسست، زنجیر فرو انداخت،

و در نهایتِ تنهایی و بی‌کسی،

انسان ماند.

و این «ماندن»، نه بقای مادی است،

بلکه ایستادنی‌ست در برابر دنیای مادی؛

ایستادن در برابر هیچ شدن،

در برابر بی‌معنایی، در برابر تسلیم، در برابر فراموشی.

مولانا در میان واژه‌ها نمی‌گرید؛

او رمزگشایی می‌کند:

کسی که جان بر کف نهاد تا از بند جهان بگذرد،

نیازی به عزای ما ندارد.

او با لبی خندان رفت، سبک شد، رها شد تا فانوس دریایی شود برای کشتی نشستگان.

و ما که مانده‌ایم، هنوز در بند زنجیرهای ناپیداییم.

از منظر مردان حق، انسان تا «کفِ نفس» نکند، به فطرت خویش بازنمی‌گردد.

و فطرت، همان ذرّه ی زنده الهی در ماست،

که با دعوت به گذشت از لذت‌های مادی، انسان را به خویشتن خویش فرا می‌خواند.

و مگر شاهکار حسین، جز همین بود؟

آینه‌ای تمام‌قد از انسانی که خویشتن را در پای معنا قربانی کرد،

تا چراغی برای رهروی بشر روشن بماند؛

تا شاید، روزی، انسان شود.

حسین، نه اسطوره است و نه قهرمانی بیرونی؛

بلکه آینه‌ای است برای رؤیت حقیقت خویش.

این شعر، یک پیام است که رمز گشایی شده است؛

نه برای سوگ،

بلکه برای شجاعتِ حضور در معنا.

و آن‌که هنوز در خواب است،

از این شعر چیزی جز عداوت و آشفتگی نخواهد شنید.

پس اگر هنوز می‌گریم،

نه برای آن‌که او مظلوم رفت،

که حسین، مظلوم نبود.

شجاع بود، شاهد حقیقت بود، دلیر بود.

من می‌گریم،

زیرا هنوز در من، کسی برای ارزش‌های او قدمی راه نرفته است.

و هنوز در من، کسی برای رمزگشاییِ پیام حسین،

در واقعهٔ عاشورا، دست به کار نشده است.

محمدرضا مهران‌جلیل

تاسوعای ۱۴۰۴ هجری شمسی

حسیننمادشناسیعاشوراامام حسینانسانیت
برند اندیش معناگرا | استراتژیست برند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید