جمعه كوه بودم ، سعی می كنم حداقل یك بار كوه در هفته را رعایت كنم، ورزشی است كه با روحیه ی من بسیار سازگار است اضافه بر این كه برای سلامتی مفید است .
از آن بالا وقتی به شهر نگاه می كنی ، آن دوری از هیاهو تو را به كوچك بودن دنیا و شر و شورش آگاه می كند به پیری این روزگار و به پیری این كوه كه همچون ناهمواری خودش چه پستی و بلندیهایی در روزگار دیده ، چه خشك سالیها و آب سالیها ، تیمورها و اسكندرها و كورش ها و شاه عباسها ،آقا محمد خانها و كریم خانها ، تقریبا همه در زمان خود ، خویش را خلل ناپذیر و چسبیده به فره ایزدی می دیده اند و همه دیر یا زود به خطی یا پاراگرافی یا چند صفحه ای تبدیل می شوند . شاید هم با تمام كبكبه ها و اولدوروم ها و بگیرو ببندهایشان به زور یك پاورقی کوچک هم صرفشان بشود . خاطره ای از آنها می ماند و تحلیلی از عملکردها، لیاقتها و بی لیاقتیها ،تصمیمهای درست و نادرست ، علل دوام و عدم آن و... . امروز خیلی راحت می توان گفت صفوی ها به دروغ نسب خود را به سادات گره میزدند یا به راحتی می توان گفت شاه عباس به دست خود فرزندانش را كشت و مشکل جانشینی پیدا کرد ولی در آن روزگار هیچ كس جرات گفتن مشكل جانشینی كه بعد از او رخ می دهد را نداشت ، امروز می توان گفت یكی از مشكلات جانشینی و مملكت داری در زمان فتح علی شاه ،تعداد زیاد شاهزادگان بود ، همه نالایق و همه شاهزادهو هركدام گوشه ای از مملكت را سهم الارث خود می دانستند و وزیر مملكت هم همیشه مجبور بود لای زیر را بكشد مبادا خاطر شاهزاده ای آزرده شود .آرامش كوه ناشی از دركی این موضوع است كه هدف چیزی فراتر از این روزهای محدود شده در طلوع و غروب است. كه بس رفت و بسی نیز خواهد رفت .