کلاس شروع شد و من شروع به درس دادن کردم تقریبا نصف تایم کلاس رفته بود که من متوجه شدم بوی نارنگی داره تو کلاس می آید و برام عجیب بود که این اتفاق افتاده چون همه بچه ها میدونستند توی تایم کلاس حق خوراکی خوردن ندارند .
داشتم یه برخوردی که با بچه ها باید انجام می دادم فکر می کردم کهکمترین تاثیر رو روی روانشون بزاره و هم متوجه بشن نباید تو کلاس خوراکی بخورند تو همین افکار بودم که یه فکری به ذهنم رسید و رو به کلاس کردم و گفتم: من 1 دقیقه از کلاس میرم بیرون هرکی داره خوراکی میخوره سریع جمع کنه .
برگشتم تو کلاس و دیگه بوی نارنگی نمی اومد وقتی کلاس تموم شد یکی از بچه ها اومد و از من عذرخواهی کرد و قضیه رو برای من توضیح داد .
اعتقاد من اینه که خشونت همیشه راه درستی نیست و از روش های دیگه ام میشه برای تذکر دادن استفاده کرد.
ااین اتفاق در دبستان پسرانه غرب رخ داد.