انسانهای بسیاری را میشناسم که کمالگرایی باعث درجا زدن و پیشرفت نکردنشان شده است.
کمالگرایی بهعنوان یک خصوصیت مفید و سازنده همیشه مطرح میشود و من نیز به آن کاملاً اعتقاددارم؛ ولی متأسفانه برخی افراد به دلیل کمالگرا بودن هیچگاه نتوانستند به افکارشان جامه عمل بپوشانند.
کمالگرایی همانند قفل ذهنی عمل میکند.
افراد کمالگرا معیارهای کامل و گاهی غیرواقعی را برای خود انتخاب میکنند و به دلیل نرسیدن به آنها دچار شکستهای پنهان و مزمن میشوند.
نگرش آنها به مسائل بهصورت صفر و یک است؛ یعنی یا کار باید کامل انجام شود یا اصلاً انجام نشود (در بیشتر وقتها نیز حالت دوم روی میدهد!)
این فرآیند قفل ذهنی ادامه پیداکرده و بهمرور قویتر میشود تا اینکه برای او بسیار طبیعی جلوه میکند و بهانهٔ کاملی میشود برای آغاز نکردن کارها.
ذهنیتِ افراد کمالگرا «یا بهترین یا هیچ» است.
آنها همیشه دنبال «بهترینها» هستند و میگویند که برنامه معمولی و ساده به درد نمیخورد، باید برنامهای عالی با اهدافی بزرگ و دقیق داشته باشند.
برنامهای که در آن با دقت و جزئیات تماممسیرها را پیشبینی کرده باشند تا از هر لحاظ بیعیبونقص عمل کنند و بتوانند به بالاترین درجه مقصود برسند.
دکتر دیوید برنز، روانپزشک بالینی و نویسنده، کمالگرایان را اینگونه معرفی میکند:
«کمالگرا کسی است که استانداردهایش فراتر از دسترس یا منطق است، وسواس گونه و پیوسته برای دستیابی به اهداف ناممکن تلاش و ارزشهایش را ازلحاظ مولد بودن و میزان دستاوردها بهطور کامل ارزیابی میکند.»
مطمئناً این کمالگرایی هیچگاه اجازه نمیدهد برنامهای عملی شود، بنابراین هدف بدون برنامه رهاشده است و نتیجهای در پی نخواهد داشت.
« گزیدهای از کتاب عملگرایی»
پس از خواندن این متن، پیشنهاد میکنم نوشتههای زیر را نیز بخوانید: