خیلی خب اول از همه درباره اسم پست ؛
به زبان من : مبی و رومینی و گورب
به زبان شما : مبینا و رومینا و گربه
خب و ادامه :
درسته از نصب کردن اینستا و گذاشتن ولاگ اونجا محروم گشتم ( البته شاید با گوشی مامان یه پیج بزنم و اینا ) ولی حقیقتا نمیدونم اینجا فقط بنویسم و گاهی یه لینک هم بزارم که فیلم رو ببینید یا اینکه قبول کنم پست بزارم اونم توی اینستای مامان
چه کنم ؟
امروز دوشنبه و ساعت ۹:۱۹ دقیقه شبه ( همیشه ساعت گوشیم ۱۲ ساعتیه بخاطر همین :)
الان که اینو مینویسم روی کاناپه لم داده و دارم کیبورد صورتی گوشی رو نگاه میکنم ...
روبه م چمدونه بازه که رومینا داره همه چیو توش جا میکنه ... ووووو ، سایر وسایل خونه.
سوال : شما خواهر و برادر دارین ؟
توی مسافرت با اون چمدون مشترک دارین ؟
من که یدونه دارم اونم از نوعه خواهرش و بله چمدون قهوه ای مشترک داریم ... من هنوز به خودم زحمت ندادم وسیله جمع کنم ولی اتاقم رو برای قبل مسافرت مرتب کردم ... بجز قسمت بازار جمعه ای ماننده ته اتاق که همه ی نمونه سوال های خرداد و نمونه دولتی اونجاس !
هنوز لیستی ننوشتم که برای مسافرت چی لازم دارم ببرم ولی احتمالا نصفه شب اینکارو میکنم ...
امسال یه مسافرت عجیب و غریب داریم یک بخاطر اینکه قراره با اتوبوس VIP بریم ... هتلو عوض کردیم و برگشت هم با هواپیما برمیگردیم :) هیچ کدوم از این هارو امتحان نکردم تاحالا
از بچگی هم از هواپیما بدم میومده ولی این بار یکم هیجان زده ام ... امید وارم یکی از اون حادثه های نادر که تا سه سال برای بوجود اومدنش باید تحقیق کرد سرمون نیاد ! سرم ببخشید ( ۹ نفریم بعلاوه ی مردمان بی گناه دیگر نمیشه جمع بست خودمو میگم )
و اما کمی درباره وابط منو رومینا به روایت تصویر :
خب ... حقیقتا تمام نمک داشته و نداشتم رو توی این پستو تکوندم ... نظر بدید ... لایکم میخوام :)
و اما به پایان آمد این پست رو های جدید منو و رومینا هنوز باقیست ...