?Red moon?
?Red moon?
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

در ساعت ۱۲ شب

حرف هایم یکسره خواهش است و التماس و فریادِ نیاز ...
درونم بی انتها ترس و دلهره و اندوه و غم ...
زندگی ام پر از ماجرا و کندوکاو و تنش...
روی صورتم ابرو های به هم گره خورده و چشم های سیاه و لب های کبود است ‌...
من اشک های محکوم به مرگ در ساعت ۱۲ شب ام ...


بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم ... تا سختی کمان شما نیز بگذرد ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید