?Red moon?
?Red moon?
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

نمیترسیدم از اینکه ....

نمیترسیدم برای اینکه به آینده فکر کنم .

نمیترسیدم از اینکه برم مدرسه .

نمیترسیدم از اینکه تو خیابون راه برم .

نمیترسیدم از اینکه دختر باشم .

نمیترسیدم از اینکه وجود داشته باشم .

اما حالا میترسم . همه میترسیم . همه چی به مفتضح ترین وضع ممکنه داره پیش میره . به خدا هرچی ام کلمه بزارم تنگ این جمله ها و ساعت ها وقت بزاری تا بخونی ، اون چیزی نمیشه که من میخوام . اون چیزی نمیشه که باید حسش کنی . پس بیخودی کنجکاوتون نمیکنم .

ماییم و کلمه ها و حرف و بغض و بعدم مرگ . تهش هیج کس نمیفهمه چمون بود که عین مرغ سر کنده بال بال میزدیم .



دلم گرفتهآخ امان از نگفته ها
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم ... تا سختی کمان شما نیز بگذرد ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید