در خانهای گرم و صمیمی، مادر و پسر، دو قلب مومن، در کنار هم زندگی میکنند. مادر، با چشمانی پر از عشق و امید، به پسرش مینگرد؛ پسری که با تلاش و پشتکار، در مسیر موفقیت قدم برمیدارد. او با لبخندی مهربان، دست پسرش را میگیرد و میگوید: "پسرم، تو نور چشم من هستی. از صمیم قلبم برای موفقیت تو دعا میکنم و هر کاری از دستم بربیاید برایت انجام میدهم."
پسر، با نگاهی سرشار از قدردانی، به چشمان مادرش خیره میشود. او میداند که این عشق و حمایت بیدریغ، بزرگترین سرمایه زندگیاش است. با صدایی لرزان، میگوید: "مادر، تو بهترین هدیه خداوند به من هستی. من هم تمام تلاشم را میکنم تا باعث افتخار تو باشم و لبخند را بر لبانت بنشانم."
این دو، هر روز با هم نماز میخوانند و از خداوند برای یکدیگر طلب خیر و برکت میکنند. مادر، با صبر و حوصله، به پسرش درسهای زندگی و دین را میآموزد و او را به سوی راه راست هدایت میکند. پسر نیز با گوش جان، به نصیحتهای مادرش گوش میدهد و سعی میکند آنها را در زندگی خود به کار بندد.
مادر، همیشه در کنار پسرش است؛ در شادیها و غمها، در موفقیتها و شکستها. او با کلامی محبتآمیز، خستگی را از تن پسرش بیرون میکند و با دعایی خالصانه، او را به سوی پیروزی هدایت میکند. پسر نیز قدر این محبتهای مادرانه را میداند و سعی میکند با موفقیتهایش، قلب مادرش را شاد کند.
این رابطه زیبا و عمیق، بر پایه عشق، احترام و ایمان بنا شده است. مادر و پسر، با تکیه بر آموزههای دین اسلام، در کنار هم زندگی میکنند و برای خوشبختی یکدیگر تلاش میکنند. آنها میدانند که این پیوند مقدس، تا ابد پابرجا خواهد ماند و آنها را در مسیر زندگی، یاری خواهد کرد.