
🔸حسین، برنامهنویس فریلنسر، چند ماهی بود که کار درستوحسابی نداشت. هر روز در گروههای کاری تلگرام دنبال پروژه میگشت تا اینکه پیامی دید:
💵«پروژهای کوتاهمدت با دستمزد دلاری»
🔹فرم ساده بود: نام، شماره تلفن، ایمیل و مهارتهای شخص را میخواست. پر کرد و فرستاد. چند روز بعد، پیامی از فردی با نام “رایان” رسید که فارسی را با تهلهجهی انگلیسی صحبت میکرد. او گفت از طرف یک شرکت فناوری در خارج از کشور است و پروژهشان درباره «تحلیل دادههای عمومی» است.
🔸وظیفه حسین ساده به نظر میرسید: نوشتن برنامهای جزئی برای جمعآوری اطلاعات از وبسایتهایی مشخص و دستهبندی آنها در فایل اکسل.
🔹اما وقتی آدرسهای وب را باز کرد، دید بعضیشان مربوط به شرکتها و سازمانهای حساس ایرانیند، نه سایتهای عمومی.
⁉️شک کرد و پرسید: «این دادهها قراره کجا استفاده بشه؟»
رایان با خونسردی نوشت: «قراره یه پژوهش آماری انجام بشه، نگران نباش.»
🔸به فکر فرو رفت. حس کرد پشت این سادگی، چیز نادرستی پنهان است. آن شب تا صبح نخوابید. صبح، تصمیم گرفت ادامه ندهد. حتی کدهایی را هم که نوشته بود، پاک کرد. جزئیات و اطلاعات مربوط به این پروژه را ذخیره کرد و به مراجع امنیتی تحویل داد.
⚠️چند روز بعد فهمید آن پروژه، بخشی از عملیات جمعآوری اطلاعاتی موساد بوده است.
👈(برگرفته از پروندهای واقعی)
🇮🇷 متسا | مرجع ترویج سواد امنیتی
#داستان_کوتاه
#بسترهای_جاسوسی