در این سری مقالات سعی کردم تا خلاصه یکی از بهترین کتاب های حوزه مدیرت محصول دیجیتال با عنوان Inspired یا الهام گرفته را به زبان فارسی و با لحنی روان منتشر کنم تا بتوانم من هم سهم کوچکی از انتشار دانش و کمک به رشد جامعه مدیران محصول فارسی زبان داشته باشم.
بخش اول: درس هایی از شرکت های برتر تکنولوژی
در دهه 1980 میلادی به عنوان یک مهندس نرم افزار جوان در شرکت HP شروع به ساخت یک محصول هیجان انگیز و با هزینه بسیار بالا و با استانداردهای بین المللی کردیم ، محصول را با تلاش فراوان ساختیم ، بازخوردهای خیلی خوبی دریافت کردیم و برای انتشار محصول جشن گرفتیم. اما فقط یک مشکل وجود داشت ! هیچکس محصول ما را نخرید. محصول با شکست کامل مواجه شد با این که از نظر فنی و تکنولوژی بسیار چشمگیر بود اما چیزی نبود که افراد بخواهند یا به آن نیاز داشته باشند.
در این مرحله سوالاتی از خودمان مطرح کردیم :
در همین مقطع زمانی یک موضوع را خیلی سریع ولی عمیق درک کردیم که :
اهمیت ندارد تیم مهندسی خوب عمل کرده باشد وقتی محصول ارزشمندی برای ساخت به آنها داده نشده باشد !
متوجه شدم که تصمیم گیری در مورد این موضوعات به عهده شخصی به نام مدیر محصول هست که این مشکل فقط در HP نبوده و در خیلی از شرکت ها این کمبود حس میشود. همچنین به خود قول دادم از این پس روی محصولی که مشتری و کاربران به آن نیاز ندارند اینقدر سخت کوشانه کار نکنم.
در 30 سال تجربه کاری خود در شرکت های فراوانی در عناوین گوناگون شغلی بسیاری در زمینه محصول فعالیت کردم و محصولاتی با حجم کاربران میلیونی را توسعه دادیم و در نهایت :
کشف کردم که تفاوت بسیار عظیمی وجود دارد بین تولید محصول در شرکت های تراز اول در مقایسه با اغلب دیگر شرکت ها و همچنین متوجه شدم که جدید ترین تکنولوژی ها و پیشرفته ترین روش ها هم در مرحله اجرای واقعی عملیات متفاوت به نظر میرسند.
خیلی شرکت ها هنوز از روش های سنتی توسعه و ساخت محصول استفاده میکنند در صورتی که میشود روش های نوین و آکادمیک جدید را جایگزین کرد و از تجربه های شکست دیگر شرکت ها درس گرفت. زندگی کوتاه تر از آن است که محصولات بدی بسازیم و بهتر است محصولاتی تولید کنیم که مشتریان و کاربران آنها عاشقشان باشند !
فصل اول: پشت هر محصول عالی
اعتقاد دارم پشت هر محصول عالی و موفق یک شخص خستگی ناپذیر وجود دارد که تیم محصول (تلفیقی از تکنولوژی و طراحی) را هدایت میکند که تلاش بر حل مشکلات مشتریان واقعی در مسیر رفع نیازهای شرکت یا به عبارتی کسب و کار دارد. این شخص معمولا عنوان شغلی مدیر محصول دارد اما گاهی اوقات یک هم بنیان گذار در یک استارتاپ و یا مدیر اجرایی شرکت میباشد و یا ممکن است هر شخص دیگری در تیم این نقش را ایفا کند. این عنوان شغلی با نقش هایی همچون طراح محصول ، مدیر بازاریابی ، کارشناس توسعه نرم افزار و مدیر پروژه تفاوت زیادی دارد.
در صورتی که علاقه داشتین در این نوشته از نیکو نیکنام میتونید بیشتر در خصوص تفاوت مدیر محصول و مدیر پروژه بخونید : https://vrgl.ir/94KnA
اگر در حال حاضر یک طراح محصول یا توسعه دهنده نرم افزار هستید ، ورود شما به دنیای مدیریت محصول میتواند مزایای زیادی داشته باشد و اگر مشتاقانه آن را دنبال کنید میتواند نتایج جذابی حاصل بشود. یک تیم محصول معمولا از یک مدیر محصول ، 2 تا 10 توسعه دهنده نرم افزار و یک طراح محصول در محصولاتی که برای کاربر نهایی ساخته میشود تشکیل میشود.
فصل دوم: محصولات و خدمات مبتنی بر تکنولوژی
قطعا انواع مختلفی از محصول وجود دارد ولی در این کتاب تمرکز روی محصولات و خدمات مبتنی بر تکنولوژی قرار گرفته است. به طور مثال محصولاتی همچون سایت ها و بازارگاه (Marketplace) های تجارت الکترونیک (Netflix, Airbnb, Etsy) ، شبکه های اجتماعی(Facebook, Twitter, Linkedin) ، نرم افزارهای موبایل (Uber, Auidble) و پلتفرم های خدمات کسب و کار(Salesforce, Workday) نمونه های خوب محصولات در حوزه تکنولوژی هستند.
یک محصول دیجیتال صرفا شامل تکنولوژی های آنلاین نمیشود و تلفیقی از خدمات در حوزه آنلاین و آفلاین است. همچون نرم افزارهای گرفتن تاکسی اینترنتی و یا دریافت وام و یا اجاره یک محل اقامت و ... در نهایت در دنیای امروز محصولات به سمت تکنولوژی محور بودن حرکت میکنند و شرکت هایی که این موضوع را درک نمیکنند به سرعت مختل خواهند شد.
فصل سوم: استارتاپ ها ، رسیدن به تناسب محصول/بازار
در دنیای تکنولوژی شرکت ها در سه مرحله استارتاپ ، در حال رشد و توسعه یافته تقسیم بندی میشوند که هر یک از آنها مسائل و چالش های مربوط به خود را خواهند داشت. استارتاپ ها یک محصول نوپا هستند که در تلاش هستند به مرحله تناسب محصول بازار یا product/market fit برسند.
در استارتاپ ها معمولا نقش مدیر محصول توسط یکی از هم بنیانگذاران ایفا میشود و معمولا کمتر از 25 توسعه دهنده داریم و بین 1 تا 5 تیم محصول نیز وجود دارد. در استارتاپ ها میکوشیم به مرحله product/market fit برسیم قبل از اینکه کل بودجه مان را از دست بدهیم و این موضوع بسیار حائز اهمیت است.
وقتی صبحت از پول و زمان باشد ، استارتاپ های خوب و موفق به نحوی بهینه میشوند تا سریع تر یادبگیرند و رو به جلو حرکت کنند. استارتاپ های سربلند در دنیای امروز در مرحله کشف محصول یا product discovery بسیار خوب عمل کرده اند و باید بدانید که رساندن یک استارتاپ به مرحله product market fit کار به شدت سخت ، سرشار از استرس و پر ریسکی به شماره میرود که در صورت انجام آن تجربه ارزشمندی برای شما خواهد بود.
هیچ چیز به این اندازه مهم نیست که بتوانید محصولی قوی ارائه کنید که نیازهای بازار اولیه شما را برطرف کند.
فصل چهارم: شرکت های در حال رشد ، پیمایش به سوی موفقیت
استارتاپ های موفق که مرحله تناسب بازار و محصول را پشت سر میگذارند و وارد مرحله رشد میشوند ، با چالش های جدیدی روبرو میشوند تا بتوانند به یک شرکت توسعه یافته و بزرگ تبدیل بشوند. در این مرحله تیم های محصول بزرگ تر شده و روش های توسعه محصول در مرحله قبل در این مرحله قابل تکرار و کارساز نخواهند بود. زیرساخت های قبلی پاسخگوی نیازهای امروز محصول نیستند و عبارتی مانند technical debt یا بدهی فنی به گوش شما میخورد.
قطعا نیاز است تا در این مرحله رفتار و نحوه کارکرد خود را تغییر دهید و مکانیزم های جدید و مختص این مرحله از محصول را به کار گیرید. تنها انگیزه برای تلاش بیشتر و غلبه بر سختی ها این است که محصول شما توسط افراد زیادی شناخته شده ، بازار اولیه خود را پیدا کرده و در حال رفع نیازهای مشتریان میباشد و تاثیرات مثبت و مشخص زیادی در دنیای پیرامون خود ایجاد کرده اید.
این اولین بخش از این سری نوشته های مرتبط با کتاب Inspired بود و باعث خوشحالی بنده خواهد بود که نظراتتون در خصوص این بخش را بشنوم تا بخش های بعدی با کیفیت بهتری ارائه بشوند.