ورای صحبت امروز ما، در آینده تکنولوژی جانشین خیلی از شغلها میشه، یا بهتره بگیم جایگزین صاحبان شغلها. مگر شغلهای محدودی که جون سالم بدر ببرن.
اخیرا مدیر بانک دویچه پیشبینی کرده نیمی از کارمنداش (97000 نفر) توسط رباتها جایگزین میشن، یه بررسی دیگه هم پیش بینی کرده تا 10 سال آینده 39 درصد از فرایندهای دولتی به طور اتوماتیک انجام میشن، حسابدارها هم فقط 5 درصد شانس دارند شغلشون رو حفظ کنن.
الگوریتم های یادگیری ماشین در کارهایی مثل کنترل کیفیت، تشخیص شکست و افزایش بهرهوری کمک حال ما میشن و حتی بجای ما اینکارها رو انجام میدن. موسسه ملی استاندار آمریکا پیش بینی کرده " یادگیری ماشین ( machine learning ) ظرفیت تولید رو تا 20 درصد افزایش خواهد داد و هدررفت منابع اولیه رو 4 درصد کاهش". پس خیلی واضحه که ماشین ها بهتر از ما کار میکنن و جای ما رو میگیرن.
با یک جست و جوی ساده متوجه میشید که در آیندهی نزدیک تعداد زیادی از شغلها توسط ماشین و هوش مصنوعی تصاحب میشه، ایلان ماسک هم هوش مصنوعی رو خطرناکتر از کره شمالی میدونه! شاید خیلی زوده که اینطوری آینده رو پیش بینی کنیم ولی موضوعی که برای شرکتهای بزرگ باید مهم باشه، دوری از "نادیده گرفتن آسیبهای هوش مصنوعی به افراد و مخصوصا کارمنداشون" هست.
بخاطر افرادی که بعد از هوش مصنوعی کنار گذاشته میشن باید چند مورد رو بدونیم.
1- داستان جادوگر اوز رو فراموش کنید!
داستان جادوگر اوز از این قرار بود که یه نفر با کلی ماشین و ربات مخفی پادشاهی میکرد. شاید چندسال دیگه شرکتها فکر کنن با آوردن هوش مصنوعی و ماشین، صدها میلیون دلار در هزینههاشون صرفه جویی میشه و تصور کنن یک شرکت موفق باید توسط چند نیروی انسانی و یک مدیر اداره بشه، بقیه کارها رو هم ماشین انجام بده!
ملونی وایز مدیرعامل Fetch Robotics گفته برای هر رباتی که تو این دنیا میسازیم، باید یک نفر رو هم برای نگهداری و حفظش بزاریم. وایز معتقده تکنولوژی باید باعث افزایش بهرهوری بشه نه جدا کردن افراد از شغلشون! (احتمالا منظورش این بوده که افراد باید به خاطر اومدن تکنولوژی کارهای با ارزشتری رو انجام بدن)
2- ماشینها اون طوری که ما میخوایم استراتژیست نیستن...
مک کینزی (موسسه جهانی مشاوره مدیریت) بررسی کرده که چه کارهایی رو بهتره بدیم به ماشینها. و به این نتیجه رسیده که : "هرجا جنس کار، فنی بود، بدین ماشین انجامش بده و تا میتونید کارها رو اتوماتیک کنید!"
اما کارهایی که به خیال پردازی، تجزیه و تحلیل خلاقانه، تفکر استراتژیک و ... نیاز دارند رو نمیشه بدیم به ماشین، یا حداقل تمام اون کار رو نمیشه به عهده ماشین گذاشت. مک کینزی گفته کارهای مربوط به مدیریت و توسعه افراد جز سختترین کارایی هست که میشه به ماشین سپرد (9درصد از این کارها رو میتونیم بدیم به ماشین)، یا حداکثر 18 درصد از کارای خلاقانه.
ماشین ها در افزایش بهرهوری کارشون درسته ولی اصلا مدیران خوبی نیستن
تکنولوژی با احساسات افراد سروکار داره!
وقتی تکنولوژی وارد سازمان میشه و بخاطر ورودش یه عده بیکار میشن، بقیه افراد از خودشون میپرسن،"آیا نفر بعدی منم؟ چند نفر قراره سرکار بمونن؟ ..."
وقتی افراد دچار بحران فکری میشن و اضطراب از دست دادن شغلشون رو دارن، تنهاشون بزارید تا مفهوم جدید رو بشناسن، اون موقع میتونید انتظار تغییر رو داشته باشید. شغل مایهی آرامش مادی و معنوی ماست، وقتی این دو ناپدید بشن ناراحتی و بحران سراغمون میاد. بدترش اینکه رقابت و بازی رو به یک ماشین باخته باشیم!
اما یک مدیر شایسته به دو نکته مهم برای دوران پساتکنولوژی توجه میکنه تا کارمنداش دچار این عدم آرامش نشن:
1- چطوری مهمان جدید (تکنولوژی) رو داخل چرخه سازمان قرار بدیم
2- چطوری تکنولوژی رو دوست سازمان نشون بدیم، قبل از اینکه ازش یک دشمن بسازن!
اگه بخواید تکنولوژی رو وارد سازمان کنید و قبلش به این دوتا نکته توجه نداشته باشید به مشکل میخورید. حتی سازمانهایی با سطح تکنولوژی بالا هم برای مهمون جدید کلی آتش زیر خاکستر دارن. کافیه یادمون بیاد همینهایی که اگه کامپیوترشون نیم ساعت خاموش شه هیچ کاری نمیتونن بکنن، وقتی که کامپیوتر اومده بود وحشت داشتن که قراره جاشون رو بگیره و باید در مقابلش چی کار کنن!
افراد مختلف سازمان چه توانمندی دارند، دوباره فکر کنید ...
تکنولوژی جایگزین شغل آدماست، ولی نباید اجازه داد جایگزین خود افراد بشه، جیمز بسن(اقتصاددان) میگه، "مشکل این نیست که تکنولوژی شغل افراد رو ازشون میگیره، مشکل اینجاست که ما برای توانمندتر شدن و توسعه فردی افراد سازمان هیچ تلاشی نمیکنیم."
پس دوباره به حرف خودمون برمیگردیم:
ورود تکنولوژی باید شروع ارزشمند شدن افراد باشه
بزارید مثال بزنیم، یه شرکت بزرگ عکاسی 15 ساله که 100 نفر از نیروهاش رو برای دسته بندی عکسها استخدام کرده، یعنی این افراد از اول صبح میشینن و تشخیص میدن که این عکس مربوط به چیه. یکی منظره است، این یکی شهره، این یکی حیات وحشه، این جنگله و ... . اسم این افراد هم هست عکسبین! خب این کار رو تقریبا هر آدمی با یکم آموزش میتونه انجامش بده.
از طرفی سازمان برای این 100 عکسبین داره کلی هزینه حقوق، فضا و ... میده.
بالاخره سازمان تصمیم میگیره به وسیله هوش مصنوعی و پردازش تصویر این کار رو انجام بده. نتیجه خیلی جالبه! کاری که این افراد در طول یک ماه انجام میدادن رو ماشین با هزینه خیلی کمتر در عرض یک ساعت انجام داد، 100 نفر هم کارشون رو از دست دادن.
اگر سازمان در این 15 سال روی توانمندسازی عکسبینها که روزی هزاران عکس رو دسته بندی میکنن وقت میذاشت، و هفته ای 2 ساعت بهشون عکاسی یاد میداد، الان 100 تا عکاس حرفه ای از خود شرکت داشت که میتونست باهاشون همکاری کنه.
پس تکنولوژی یک ابزاره که مدیران باید یاد بگیرن چطور ازش استفاده کنن. ما میتونیم تصمیم بگیریم که هوش مصنوعی رو جایگزین افراد کنیم یا دلیلی برای رشد و توسعه اونها. کامپیوترها و ماشینها نباید افراد رو اخراج کنن، صاحبان تکنولوژی رفتارهای اجتماعی رو تغییر میدن و همین تغییرات باید نیروی کار رو تغییر بده و ارزشمندتر کنه!
منابع: HBR.org, businessinsider.com