ویرگول
ورودثبت نام
Mohadeseh
Mohadeseh
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

نقد و تحلیل رمان فرانکنشتاین(پرومتهءمدرن)




این رمان اثر مری شلی است ، از آن به عنوان اولین رمان علمی_تخیلی نام برده می‌شود و دارای گونهءادبی گوتیک،علمی_تخیلی نرم و ترسناک است.

روایت داستان درباره‌ءخلق هیولایی توسط دانشمندی جاه طلب و جویای علم می‌باشد که قرار است تاوان اشتباه خود یعنی برهم زدن موازین طبیعی و خلق موجودی غیرعادی را بدهد.

این داستان در اواخر قرن هجدهم و در سوئیس،انگلستان،آلمان،اسکاتلند،فرانسه،روسیه رخ می‌دهد.

از شخصیت های داستان اشاره می‌شود به :
ویکتور فرانکنشتاین:
شخصیت اصلی رمان که برای رسیدن به هدفش(پی بردن به راز حیات)هیولایی را خلق میکند.
هیولا :
مخلوق فرانکنشتاین است؛موجودی ترسناک ، زشت ، بی نام و تنهای داستان که با رنج های متحمل شده تبدیل به هیولایی جنایتکار و منتقم می‌شود.
کاپیتان رابرت والتون:
داستان در قالب نامه های او برای خواهرش روایت می‌شود و حتی توسط او داستان جمع بندی می‌گردد؛کاپیتانی که جویای علم است اما تصمیم می‌گرد با درس گرفتن از زندگی ویکتور دنبال کسب علم به هرقیمتی نباشد.
از دیگر شخصیت‌ها می‌توان از الیزابت دختر مورد علاقه ویکتور هنری کلر دوست ویکتور و ... نام برد.
خلاصهءداستان:
روایت زندگی و افکار دانشمندی جاه طلب و در کشف رمز و راز زندگی و مرگ آدمی است که در این راه دست به تحقیق و آزمایش غیر اخلاقی می‌زند و نتیجه آن خلق موجودی ترسناک و کریه است که حتی خود ویکتور تحمل پذیرش و کنار آمدن با مخلوقش را ندارد .
او از آنچه خلق کرده می‌گریزد و این رانده شدن و هراس جامعه از این موجود در نتیجهء تنهایی ، دوران سیاهی که بر موجود غیرطبیعی می‌گذرد ، تعاملاتش با انسان های گوناگون و عدم قبول درخواست ساخت همدمی برای او توسط ویکتور باعث می‌شود که او تبدیل به هیولایی بشود که هیچکس حتی خالق او قادر به کنترلش نباشد.
هیولایی که برای تخلیه روانی ناشی از رانده شدن از طرف همگان تصمیم به انتقام و خشونت می گیرد و شروع به بازی با روح و روان ویکتور می کند و باعث مرگ عزیزان ویکتور می‌‌شود.
نظر شخصی:
داستان و‌البته نویسندهء آن در من حس حسادت را ایجاد کرده است.
دختری کم سن و سال تر از من با انگیزه های ساده ای چون آرمان و آرزوی دوباره زنده شدن عزیزان از دست رفته اش و کابوسی از یک هیولا دست به خلق چنین اثر تاثیرگذاری زده است.
این داستان به روحیات من سازگار بود و من راحت آن را فهمیدم و درک کردم. البته که با اصرار خواندن آن را به دیگران مخصوصا دوست داران ترس و علم و تخیل و کابوس توصیه میکنم .
البته که خودم هم ترغیب به خواندن دیگر آثار مری شلی شده ام ؛ او نویسنده بسیار تاثیرگذاری است.

نقد کتاب:
داستان در عین سادگی و عدم پیچیدگی روایت شده میتوانست بیشتر از ترسناک بودن هیولا و تلخی وقایع غمناک داستان بگوید و با جزییات بیشتر و تاثیرگذار تری روایت کند تا تصویرسازی بهتری صورت گیرد
اما درعین حال بازهم تا همین مقدار مخاطب را در فکر فرو میبرد که دوری از جامعه چه رانده شدن به خاطر تفاوت باشد چه غرق شدن در کار خود و انزوا هر دو از نشانه های بیگانگی با اجتماع و منشا جرائمی چون خلق یک هیولا و برانگیختن خشونت و تبدیل شدن به یک هیولا می‌شود.
روایت داستان در قالب نامه نیز بسیار هوشمندانه است؛مخصوصا پایان متفاوت ، دور از ذهن ، ناخوش اما در اوج تاثیرگذاری داستان و اشاره به هدف نویسنده یعنی اینکه لاجرم متحمل شدن تاوان اشتباهات با فقدان عزیزترین دارایی ها و گاه با جان خود اتفاق می‌افتد.
و بالاخره زندگی ویکتور فرانکنشتاین که برای امثال خود درس بزرگی شده و کسب علم از هر راهی را مذمت کرده است.
مری شلی بسیار هوشمندانه از رویداد پیشرفت علم در زمان خود استفاده کرده است تا هشداری برای جاه طلبی ها و آزمایشاتی باشد که ممکن است موازین طبیعی را برهم بزند.
این رمان اثر مری شلی است ، از آن به عنوان اولین رمان علمی_تخیلی نام برده می‌شود و دارای گونهءادبی گوتیک،علمی_تخیلی نرم و ترسناک است. روایت داستان درباره‌ءخلق هیولایی توسط دانشمندی جاه طلب و جویای علم می‌باشد که قرار است تاوان اشتباه خود یعنی برهم زدن موازین طبیعی و خلق موجودی غیرعادی را بدهد. این داستان در اواخر قرن هجدهم و در سوئیس،انگلستان،آلمان،اسکاتلند،فرانسه،روسیه رخ می‌دهد. از شخصیت های داستان اشاره می‌شود به : ویکتور فرانکنشتاین: شخصیت اصلی رمان که برای رسیدن به هدفش(پی بردن به راز حیات)هیولایی را خلق میکند. هیولا : مخلوق فرانکنشتاین است؛موجودی ترسناک ، زشت ، بی نام و تنهای داستان که با رنج های متحمل شده تبدیل به هیولایی جنایتکار و منتقم می‌شود. کاپیتان رابرت والتون: داستان در قالب نامه های او برای خواهرش روایت می‌شود و حتی توسط او داستان جمع بندی می‌گردد؛کاپیتانی که جویای علم است اما تصمیم می‌گرد با درس گرفتن از زندگی ویکتور دنبال کسب علم به هرقیمتی نباشد. از دیگر شخصیت‌ها می‌توان از الیزابت دختر مورد علاقه ویکتور هنری کلر دوست ویکتور و ... نام برد. خلاصهءداستان: روایت زندگی و افکار دانشمندی جاه طلب و در کشف رمز و راز زندگی و مرگ آدمی است که در این راه دست به تحقیق و آزمایش غیر اخلاقی می‌زند و نتیجه آن خلق موجودی ترسناک و کریه است که حتی خود ویکتور تحمل پذیرش و کنار آمدن با مخلوقش را ندارد . او از آنچه خلق کرده می‌گریزد و این رانده شدن و هراس جامعه از این موجود در نتیجهء تنهایی ، دوران سیاهی که بر موجود غیرطبیعی می‌گذرد ، تعاملاتش با انسان های گوناگون و عدم قبول درخواست ساخت همدمی برای او توسط ویکتور باعث می‌شود که او تبدیل به هیولایی بشود که هیچکس حتی خالق او قادر به کنترلش نباشد. هیولایی که برای تخلیه روانی ناشی از رانده شدن از طرف همگان تصمیم به انتقام و خشونت می گیرد و شروع به بازی با روح و روان ویکتور می کند و باعث مرگ عزیزان ویکتور می‌‌شود. نظر شخصی: داستان و‌البته نویسندهء آن در من حس حسادت را ایجاد کرده است. دختری کم سن و سال تر از من با انگیزه های ساده ای چون آرمان و آرزوی دوباره زنده شدن عزیزان از دست رفته اش و کابوسی از یک هیولا دست به خلق چنین اثر تاثیرگذاری زده است. این داستان به روحیات من سازگار بود و من راحت آن را فهمیدم و درک کردم. البته که با اصرار خواندن آن را به دیگران مخصوصا دوست داران ترس و علم و تخیل و کابوس توصیه میکنم . البته که خودم هم ترغیب به خواندن دیگر آثار مری شلی شده ام ؛ او نویسنده بسیار تاثیرگذاری است. نقد کتاب: داستان در عین سادگی و عدم پیچیدگی روایت شده میتوانست بیشتر از ترسناک بودن هیولا و تلخی وقایع غمناک داستان بگوید و با جزییات بیشتر و تاثیرگذار تری روایت کند تا تصویرسازی بهتری صورت گیرد اما درعین حال بازهم تا همین مقدار مخاطب را در فکر فرو میبرد که دوری از جامعه چه رانده شدن به خاطر تفاوت باشد چه غرق شدن در کار خود و انزوا هر دو از نشانه های بیگانگی با اجتماع و منشا جرائمی چون خلق یک هیولا و برانگیختن خشونت و تبدیل شدن به یک هیولا می‌شود. روایت داستان در قالب نامه نیز بسیار هوشمندانه است؛مخصوصا پایان متفاوت ، دور از ذهن ، ناخوش اما در اوج تاثیرگذاری داستان و اشاره به هدف نویسنده یعنی اینکه لاجرم متحمل شدن تاوان اشتباهات با فقدان عزیزترین دارایی ها و گاه با جان خود اتفاق می‌افتد. و بالاخره زندگی ویکتور فرانکنشتاین که برای امثال خود درس بزرگی شده و کسب علم از هر راهی را مذمت کرده است. مری شلی بسیار هوشمندانه از رویداد پیشرفت علم در زمان خود استفاده کرده است تا هشداری برای جاه طلبی ها و آزمایشاتی باشد که ممکن است موازین طبیعی را برهم بزند.
علمی تخیلینقد کتابمری شلیترسناکفرانکنشتاین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید