تو این چند سال که کرونا وارد زندگیمون شده و آروم آروم خودش رو تو دلمون جا کرده چالشهای زندگی مون هم متفاوتتر از قبل شده، خداروشکر که من تونستم با تمام این محدودیتها و چالشها آرامش ذهنیم رو حفظ کنم تا هیچ خط و خشی روش نیوفته،با کلی تلاش و سختی هم از تمامِ پیکها به سلامت عبور کردم، تمام آیین نامهها وُ پروتوکلهای مختلف رو طبق برنامهی از پیش تعیین شده اجرا کردم، اما هنوز نتونستم با یه موردی کنار بیام و میدونم آخرش هم سر این داستان به فنا میرم.
مشکل من بزرگواران و همکارانی هستند که ظرف غذاشون رو با کیسه پارچهای یا نایلون داخل یخچال میذارن و همینطور عزیزانی که دست هاشون رو تو سینکِ ظرفشویی میشورن.
نسل این افراد هیچ وقت منقرض نمیشه، از شرکتی به شرکت دیگه مثل یه ویروس انتقال پیدا میکنن، همچنین به محضِ تذکر لِسانی به این افراد ناراحتیهای عمیقی حاصل شده و این بزرگواران از ابرو وُ چشم هاشون در راهِ خشونت علیه افراد تذکر دهنده بسیار و به شدت استفاده میکنند.
تذکرات کتبی هم که رو در و دیوار شرکت میزنیم، معمولاً حکم مو رو داره و بعد از چند وقت نیست و نابود میشه.
قطعا اگر انجمن حمایت از کارمندان بود حتماً این موضوع رو به صحن علنی میکشوندم وُ براش کلی تبصره وُ قانون هم میذاشتم، بعدشم جریمههای فرهنگی و مالی در راستای حمایت از بقیه بچهها براش در نظر میگرفتم.
خلاصه اینکه ما تا زمانی که خودمون نخوایم نمی تونیم تکونی به جامعه کوچیکمون بدیم و همینطور هم تغیری تو کل سیستم هیچ وقت ایجاد نمیشه، اگر شما هم مثل من همچین دغدغهای دارین از همین امروز واسش تلاش کنید،می تونیم از گروههای خودمونی و دوستانهای که با بچههای شرکت داریم شروع کنیم.
تو این روزهای سخت دلگرمی باشیم واسه همدیگه :)