سلام
نظریه ای در حوزه جرم شناسی وجود دارد به نام پنجره شکسته ( Broken windows theory). ساختمانی را در نظر بگیرید که تعدادی از پنجره های آن شکسته است. اگر صاحب این ساختمان، نسبت به تعمیر این شیشه های شکسته اقدام نکند، به احتمال زیاد افراد خرابکار به خودشان اجازه می دهند که شیشه های باقی مانده ساختمان را هم بشکنند. زیرا تصور می کنند که آنجا یک مکان متروکه و بلا استفاده است و کسی مراقب آن نیست. در نتیجه شکستن بقیه پنجره ها هیچ هزینه ای برای افراد خرابکار ندارد. حالا اگر این بی توجهی مدت زمان بیشتری ادامه پیدا کند، حجم تخریبها به قدری افزایش پیدا می کند که امکان دارد کل ساختمان به خطر افتاده و آسیب بسیار زیادی ببیند.
مبنای نظریه پنجره شکسته چیست؟
ایده اصلی نظریه مورد اشاره این است که اگر جلوی خطاها و رفتارهای نابهنجار کوچک گرفته نشود، به احتمال زیاد این رفتارهای ناهنجار، شدت و گسترش پیدا می کند. به طور کلی، وقوع جرایم کوچک نشان دهنده این است که نظارتی وجود ندارد و هر کس، هر کاری که دوست دارد و دلش بخواهد بدون ترس از مجازات شدن می تواند انجام دهد.
به همین دلیل توصیه شده است تا به جهت پیشگیری از وقوع جرایم و ناهنجاری های بزرگ، برخورد جدی با همین موارد و تخلفات کوچک انجام شود تا افراد حساب کار دستشان آمده و از گسترش ناهنجاری و جرایم مختلف جلوگیری شود.
اگر چه این نظریه در زمینه مبارزه با جرایم بیان شده اما اگر دقت کنیم می بینیم که در بسیاری از حوزه های زندگی این نظریه به نوعی مصداق دارد. در ادامه به چند مثال از این موارد اشاره می کنم.
مثال اول: صندلی کثیف ماشینم
قبلاً ماشینی داشتم که روکشهای صندلیش چرمی نبود. من تاحدودی سعی می کردم روکشهای پارچه ای صندلی ماشین را تمیز نگه دارم. البته در این کار جدیت زیادی نداشتم. از آنجایی که بچه کوچک هم داشتم چند بار این اتفاق افتاد که خوراکی و نوشیدنی روی این روکش صندلی بریزه. بی توجهی من به این لکه های کوچک، به جایی رسید که روزی دقت کردم و دیدم اینقدر صندلی ماشین کثیف شده که دیگر نمی شود به آن نگاه کرد و دیگر به سادگی قابل تمیز کردن نیست و باید کلاً تعویض شود. شاید اگر همان ابتدا نسبت به تمیز نگه داشتن آن توجه بیشتری می کردم این روکش مدت زمان بیشتری عمر می کرد و قابل استفاده بود.
مثال دوم: روابط بین فردی
من افرادی زیادی را دیدم که با رفتارهای خود، این اجازه را به دیگران دادند که به عزت و حرمت نفس آنها بی احترامی کنند. مثلاً پدر و مادری که از سنین کودکی مقابل خواسته های نابجای فرزندانشان کوتاه می آیند، ناخوداگاه چراغ سبزی به آن بچه نشان می دهند که تو میتوانی با همین داد و فریاد و بی حرمتی به پدر و مادر، به خواسته هات برسی.
یا همسری که در مقابل رفتارهای نادرست شریک زندگی اش کوتاه آمده و خط قرمزی ندارد، به طرف مقابلش این پیام را می دهد که تو هر کاری بخواهی می تونی انجام بدی و من سکوت می کنم.
اینجا باید دو مسئله را از هم جدا کنیم. یک مورد تربیتی در خصوص فرزندان که بحث تغافل و نادیده گرفتن خطاهای کوچک است که اتفاقاً خیلی هم توصیه شده است. این موضوع باعث می شود تا اگر فردی اشتباهی انجام داد، با نادیده گرفتن این خطای اولیه و کوچک، به افراد فرصت دوباره بدهیم و از طرف دیگر با برچسبهای منفی، به هویت و شخصیت آنها آسیب نزنیم.
اما وقتی که یک رفتار اشتباه تکرار شده و کم کم به عادت تبدیل می شود دیگر نادیده گرفتن و بی توجهی معنایی ندارد و باعث تشویق رفتار نادرست و تداوم یک روند اشتباه می شود.
من قصد دارم از زاویه دیگری به نظریه پنجره شکسته نگاه کنم. به نظر من هر کدام از ما وظیفه داریم تا به طور کامل مراقب سرزمین وجودمان باشیم. این کار با کمک پرورش عزت نفس و احترام به خود انجام می شود. اگر ما عزت نفس بالایی نداشته و برای وجودمان ارزش قائل نشویم. این احساس بی ارزش بودن توسط دیگران دریافت شده و آنها به خودشان اجازه می دهند تا به ما بی احترامی کنند.
نکته ای که قصد دارم در این قسمت به آن اشاره کنم این است که بی توجهی به شرایط و رفتارها و اقداماتی که باعث تداوم یک روند نادرست در جنبه های مختلف زندگی ما می شود مانند داستان قورباغه آب پز است. آن قوباغه ای که در یک ظرف آب قرار گرفته و کم کم حرارت آن آب زیاد می شود. قورباغه داستان ما، چون متوجه گرم شدن تدریجی آب نمی شود طبیعتاً واکنشی هم نشان نمی دهد. این کار تا زمانی ادامه دارد که قوباغه بدون اینک متوجه شود کاملاً آب پز شده و از بین می رود.
واقعیت این است که ما انسانها اگر به دنبال ایجاد تغییر در شرایط نامطلوب خودمان نباشیم به شرایط موجود عادت می کنیم و با بهانه های مختلف برای آرام کردن موقتی خودمان آن وضعیت را توجیه می کنیم. واقعیت این است که این فرایند به آهستگی و آرامی انجام می شود. ادامه این بی توجهی باعث بروز مشکلات و مسائل بیشتری برای ما می شود. به همین دلیل باید مراقببه شدت مراقب عزت نفسمان باشیم. وقتی مراقب عزت نفسمان باشیم کم کم به رفتارهایی که موجب تخریب احساس ارزشمندی ما می شود واکنش نشان می دهیم و به این صورت می توانیم از افتادن به دام قورباغه آب پز جلوگیری کنیم.