سلامی دوباره. بر روی نوشتن پست تجربه مصاحبه با مپنا کلی کامنت اومد که تو کینه داری ... از قصد میخوای تخریب کنی یک شرکت به اون عظمت رو ازین طور حرفا... قسم بخورم اینطوری نیست باورتون میشه؟ من قصد تخریب هیچ شرکت، برند یا سازمانی رو ندارم فقط تجربه مصاحبه با یک شرکت رو براتون مینویسم اگر دوست داشتید استفاده کنید، اگر هم دوست نداشتید صفحه رو ببندید! من به کسی یا سازمانی بی احترامی نکردم، چرا به من بی احترامی میکنید!؟ ( الانم دوستان مپنا به جای تغییر در رویه کارشون افتادن دنبال پرونده حقوقی و شکایت ) :|
«فرمند» نامی آشناست که بسیاری از جوانها از کودکی با آن خاطره دارند. این برند که در اصل متعلق به شرکت شکلات پرند است، در زمینهی تولید انواع شکلات، تافی، ژله و دیگر تنقلات شیرین فعالیت میکند. فرمند محصولات خود را به بیش از 14 کشور جهان مانند امارات متحده عربی، ترکمنستان، بحرین، افریقای جنوبی، عراق، چین تایلند، روسیه و... صادر میکند. کارخانهی شرکت شکلات پرند (فرمند) در زمینی با مساحت 70000 مترمربع واقع شده است و انواع شکلات، پودر نوشیدنی، پودر ژله، پودر کاکائو، دراژه و کرم کاکائو در این کارخانه تولید میشوند.
البته من هیچ وقت فرصت همکاری با فرمند برام پیش نیومد و این شاید جزو بدشانسی های شغلی من بود. ولی در 2 روزی که برای مصاحبه با افراد سازمان ملاقات داشتم واقعاً تجربیات ارزشمندی یادگرفتم و ای کاش که میتونستم در کنار این عزیزان باشم و بیشتر یادبگیرم :(
بگذریم... به عقیده من حسی که شما در مصاحبه ها از افراد درون سازمان و یا محیط میگیرید میتونه در فرآیند ادامه مصاحبه و استخدام شما نقش بسزایی داشته باشه، و مصاحبه من در مهر ماه سال 97 با مجموعه فرمند یکی از بهترین مصاحبه های شغلی من در این 10 سال اخیر بود. الان براتون تعریف میکنم چرا اینقدر حس خوبی پس از مصاحبه با فرمند بود:
من از گروه رادوین بیرون اومده بودم و بدنبال جذب در یک شرکت خوب بودم تا بتونم توانایی هام در اختیار اون شرکت بزارم و واقعاً جای رشد برام داشته باشد.کاملاً سنتی از طریق ایران تلنت رزومه فرستاده بودم و دیدم که باهام تماس گرفتن که در دپارتمان مارکتینگ فرمند برای پوزیشن دیجیتال مارکتینگ مصاحبه دارید.
در ابتدا فکر میکردم کل فرمند همین ساختمانه سعادت آباده ولی بعدش متوجه شدم که این یکی از ساختمان های اداری فرمند در تهرانه. نشستم و فرم های خسته کننده رو مطابق معمول پر کردم و فکر میکردم این فرمها بایگانی میشه و مثل همه شرکت ها آخر سر به دست هیچ کس هم نمیرسه (البته جلوتر میگم فرمها چی شد) ولی خب چون همیشه استثنایی هم هست به نیت استثنا اعتراضی نکردم و با دقت فرم شرکت رو پر کردم و نشستم یک چایی خوردم تا مصاحبه ام با مدیر مارکتینگ فرمند شروع بشه.
مصاحبه من با آقای رضا کائدی (مدیر مارکتینگ فرمند) بود. جوون و خوش تیپ بود و در نگاه اول جدی نگرفتمش ولی وقتی کمی صحبت کردم متوجه شدم خیلی انسان پُری هست ذهن قدرتمند و ساختارمندی داشت. رزومه من و فرم رو مطالعه کرده بود و اینگار از قبل درباره من و تجربیاتم هم کمی میدونست.
در ابتدا ازم خواست در 2 دقیقه خودمو معرفی کنم و یجور پرزنتیشن شخصی. منم حاشیه نرفتم و دو دقیقه خودمو مختصر مفید با یکسری تواناهایی های کلیدیم معرفی کردم. بعد توضیحاتش درباره اینکه فرمند کجاست و چه محصولاتی دارد شروع شد و خوب متوجه شدم که باید روی چه چیزی تمرکز کنم و ذهنم داغ شده بود برای پرورش ایده های ناب منتظر جرقه از سمت رضا کائدی بودم... ولی اینگار خیلی زود بود که بخوام ذهنمو مغزمو براشون باز کنم.
سوالات فنی شروع شد. سوابق کاریم و تجربیاتم در شرکت های قبلی بیشتر براش ارزشمند بود تا اینکه پایان نامه ام راجع به چی بوده و چندتا بچه دارم و ازین دست حرفا! اینگار کاملاً برنامه اش مشخص بود و میدونست دنبال چه کسی با چه توانایی هایی میگردد (در کمتر مدیرمارکتینگی این برنامه و ساختار ذهنی رو دیده بودم).
بعد ازین که متوجه شد من بدرد کار در مارکتینگ فرمند به عنوان دیجیتال مارکتر میخورم یک تخته داشت و اونو برگردوند و بهم نشون داد که چه برنامه ای برای دیجیتال مارکتینگ فرمند تدارک دیده... واقعاً لذت بردم و دیدم چقدر دلسوزانه ایراد هایی که ممکن بود سر راه قرار بگیره رو در گوشه ای لیست کرده. به من چهارچوبی از فرآیندی که انتظار داشت رو صادقانه و شفاف نشون داد (شاید هر مدیرمارکتینگی بود اینکارو نمیکرد) و از من خواست که اون ایده های که در مغزم دارم پرورش میدم رو بریزم رو کاغذ... من کاغذ و خودکار رو گرفتم و با کمک خودش یک چهارچوب از کاری که میتونستیم بکنیم مخصوصاً در حوزه روابط آنلاین(صادرات) با کشورهای همسایه درآوردیم و کمی راجع به پیاده سازی و روش های بهینه سازی اون در آینده به گفتگو پرداختیم. بعد از مصاحبه اینگار خودمو یکی از فرمندی ها میدونستم و اینگار خودم دلسوزانه نشسته بودم و کار کرده بودم. همه اینها در کل 1 ساعت به طول انجامید.
به من گفتن که شما باید برید در کارخانه و اونجا با مدیر منابع انسانی و مدیریت ما هم مصاحبه داشته باشید. قبول کردم و چند روز بعد هماهنگ شد برای رفتن به کارخانه. مجدداً صبح در ساعات 8 تا 9 بود که به کارخانه رفتم... کارشناس منابع انسانی یک خانمی بود من را به اتاق مدیر منابع انسانی راهنمایی کرد کمی منتظر موندم تا اومد و خیلی صمیمانه بدور از این احساس دوستان منابع انسانی (فلسفی بودن و این مزخرفات) به صحبت باهم پرداختیم. (فکنم اگر اشتباه نکرده باشم بهادر اسکندری بود) خیلی مصاحبه فنی نمیکرد و کاملاً به رضا کائدی اطمینان داشت و گفت مصاحبه فنی خوبی داشتی و رضا تاییدت کرده ولی حرفاش واقعاً جذبم کرده بود کمی از تجربیاتش در شرکت های قبلی بهم گفت حتی از تجربیات مستقیمش با مدیر نیسان ژاپن به من گفت خیلی صمیمی... و به من نوید یک رشد و موفقیت خوب رو داد و اینگار فقط حرف نبود و داشتم از صحبت هاش تجربیات زیادی رو یاد میگرفتم. 10 دقیقه طول نکشید و به هم اطمینان کردیم و برای مصاحبه با مدیریت به بالا فرستادند.
جناب آقای سامی شانجانی در اتاق منتظر من بودن و همون فرمهایی که در ساختمان مارکتینگ پر کرده بودم و منتظر بایگانی شون بودم دستش بود :) زیرش هم رزومه ایران تلنت من! ازینکه برای افراد تحصیل کرده احترام قائل بود خوشم اومد. کمی درباره شرایط زندگی و شرایط اجتماعی و روحی ازم سوال کرد و توضیحات تکمیلی از تاریخچه شرکت فرمند بهم داد و کمی هم راجع به کیفیت محصولات به صحبت پرداختیم ازینکه مدیر یک کارخانه به این بزرگی بود حس غرور کاذب نداشت ولی کاملاً اون جذبه لازم رو داشت. حتی در میان صحبت هامون همسر و پسرش اومدن به شرکت تا سر بزنن به پدر و خیلی صمیمانه در کنار اونها به گفتگو پرداختیم. ( اینم بگم که شرکت فرمند یک شرکت خانوادگی بوده از بدو تاسیس و هیئت مدیره آن کاملاً در اختیار خانواده شانجانی است البته از نظر من این ایراد نیست و هئیت مدیره خانوادگی اونها کاملاً برای سمت های شغلیشون تحصیل و تجربه لازم رو داشتند )
از صحبت های فنی با من خوشش اومد و من رو به یکی از بهترین مهندسین تکنولوژی و نرم افزاریشون که واحد بزرگی رو اداره میکرد معرفی کرد. اون هم مصاحبه کوتاهی با من داشت و خیلی زود به خط ذهنی مشترکی رسیدیم و وارد بحث های علمی شدیم البته تحصیلات عالیه در مهندسی صنایع داشت، ولی به علوم کامپیوتر کامل اشراف داشت... معمولاً با اینچنین افرادی صحبت میکنم با چند جمله متوجه میشم که طرف واقعاً آکادمیکه یا داره اداشو در میاره ولی کاملاً آکادمیک میتونست صحبت کنه و اونجا برای بار سوم حس کردم اینجا چقدر جای رشد داره...
بهرحال من فرصت همکاری با فرمند برام پیش نیومد چون اونها باید بیشتر بررسی میکردن و پروسه جذب نیروشون خیلی بطول می انجامید و چون من به شدت بدنبال کار میگشتم و بیکاری اذیتم میکرد جذب یکی از مزخرف ترین شرکت های ایران یعنی اورست مدرن پارس یا همان جانبو شدم.
اما به شدت مصاحبه شغلی با فرمند رو توصیه میکنم حتی اگر جذب نشدید میتونید تجربیات خیلی جدیدی از یک مصاحبه واقعاً اصولی و مدرن رو کسب کنید...
فرمند شاید یکی از معدود شرکت هایی بود که راجع به دستمزد و حقوق و مزایای پیشنهادی من، بحث زیادی نشد و بیشتر توانایی های من براشون ارزشمندتر بود.
اگر خوشتون اومد خوشحال میشم شما هم تجربیاتتون رو زیر پست من کامنت کنید :)